چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ گل و بلبل شاعر رضا زمانیان قوژدی خلو دخو
|
|
تا می آیم بر خیالت راه بندم زین طرف...آب دزدک وار، نقب از سوی دیگر می زند..بیدلیل و بادلیل از خویش
|
|
|
|
|
بن بست زندگیم، یقین کوچۀ تو بود--ز آن کوچه هیچ، راه عبوری نداشتم-- اکنون چگونه با غم هجرت به سر
|
|
|
|
|
یَگ عمویِ ناکِسِ داشتِش ازو چَقوکِشا.......چُنگِ سِربالِیْ سِبیلایِ عمویِش مُور بُکُشت....دَه شُبوش
|
|
|
|
|
برف و یخ،سِرما،زِمِستو،کُرسی و گوشِه پِتو1............هر چِه هر روز مُگذِرَه، اَفتوا، اَفتو تَ
|
|
|
|
|
گر زبانم لال ، روزی از تو رو گردان شوم ___ باز هم آیا طبیب من ، مُجابم می کنی؟!
|
|
|
|
|
آغوش من سردست، می دانم که میدانی
خالی ست تا روزی که شاید باز، بر گردی!
رو راستی
|
|
|
|
|
اون که تو رو میخواد ولی دیره
مرگش رو در آغوش می گیره
هرشب میون فال فنجونش
فـریـاد و بـوق و جـیـغ
|
|
|
|
|
تا خونم از خیال تو سرشار می شود... این درک و ترک توست که تکرار می شود...درکت محال و درکت از آن هم مح
|
|
|