يکشنبه ۴ آذر
غریب شعری از رامین مهبودی
از دفتر حرف دل نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۷ ۱۵:۰۹ شماره ثبت ۶۸۳۵۰
بازدید : ۷۳۰ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب رامین مهبودی
|
اهل دنیا نیستم
من در این شهر بزرگ
حس غربت دارم
به چشمم هیچ آشنایی نیست
این آدم ها
هیچکدام را نمی شناسم
اهل دنیا نیستم
می روم از در خانه برون
پی یک بدبختی
پی یک لقمه ی نان
پی یک کار مفید
حس غربت دارم وقتی
پسر همسایه
بی سلام از بغل دستم رفت
من غریبم وقتی
بقال سر کوچه
قیمت یک کبریت را دوبرابر کرده
من غریبم وقتی
برادر به برادر میزند
از پشت خنجر
من غریبم وقتی
نه پسر همسایه
نه بقال سرکوچه
حتی عموی خود را نمی شناسم
اهل دنیایی نیستم
که در آن
دو همزبان زبان هم را نمی فهمند
اهل دنیا نیستم
من در این شهر بزرگ
حس غربت دارم
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما دوست عزیز سپاسگزارم | |
|
درود استاد عزیزم کمترین واژه میزبان نگاهتان سپاس است و سپاس و سپاس | |
|
درود ها برشما ومن اهل این کوچه ام در دترازو دارم با همه سینه بازو همه بی او دارم چقدرگم شده ام پیدا ،نه چقدر مستم وبی خود ، نه دلم تنها،نه درد در خود شده ایم سردیم مرگ بی خود شده ایم غرقیم آنچه هست آینه ای از پیش است خنجر از پشت شب درویش است آه درشعله ی شمع درد شدیم در شب حادثه ای سرد شدیم بداهه تقدیم دوست شاعر ارجمند که همواره شعر دردانه اش را پسندیده ام (عذر خواهم با ندکی ویرایش مجدد فرستادم) | |
|
درود و سپاس استادم دمت گرم و سرت خوش باد من عاشقم به تحسین استادی چون شما دنیا دنیا سپاس استاد گرانقدر | |
|
درود بر شما حضور زیبایتان مهر می آفریند ،باشد که باشید پایدار و سربلند تا در جوارتان بیاموزم آنچه را که باید. سپاس بیکران | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
حس غربت دارم
درود