شعله ای تازه

- باز این دل بیاد تو می افتد
شعله ای تازه بر این خانه می افتد
سایه ای افتاد، پشت پنجره
شاید ، گذر خیال تو به این خرابه می افتد

- گرفتارکه میشوی رهایی آسان نیست
وای بر آن دلی که بپای تو می افتد
به باد ملامت گرفته اند مرا
وای بر مثل منی
که از نگاه تو می افتد

- تو کیستی که باز
 طلوع کرده ای بر این زمین
تو کیستی که گلستانت
به آتش این بیچاره می افتد

- به پای بسته ام سنگ روزگار و
 افتاده ام به پای و پای
سخت میشود دیدن مردی
که از پای می افتد