شنبه ۱ دی
فصل تعارف نیست شعری از مهناز چالاکی
از دفتر از حنجره تا پنجره نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۱ ۲۲:۰۴ شماره ثبت ۶۶۲۴
بازدید : ۹۱۶ | نظرات : ۲۳
|
آخرین اشعار ناب مهناز چالاکی
|
درهنگامه بودن و نبودن ها
آنجا که آونگ زمان می نوازد
و سحر زمزمه می کند
واژه های شب را
می آیم
از سکوت
از تدفین واژه ها
در قبر آه
هنوزهم در میان بادهای سرد
لا به لای انگشتانم
زوزه می کشد
برگ های یاد ِ تو
می دانم برای تو ، فرقی نمی کند
روزهای گریخته ام
درقاب هیچ تقویمی نمی گنجد
و فردا
دیروزیست که خمیازه می کشد
در کنج اتاق ام
به جرمی که نیامده است
وقت تنگ است
زمین بر مدار نگاه تو می چرخد
فصل تعارف نیست
فصل جدایی نیست
بیا
ببین
برایت پنجره کشیدم
شاید
فردایمان آفتابی باشد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.