يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر محمود قائمی زاده (ربیعا)
آخرین اشعار ناب محمود قائمی زاده (ربیعا)
|
باز هم این من و این حوصله سر رفته
باز هم فکرِ مرا پای چلاق
از سر ساق و لگن در رفته
باز شَل میزند این مغز پر از ایرادم
باز هم دسته گلی دادم و گویی که به آبش دادم
باز هم خاطره ای آمد و ویرانم کرد
از پس هجمه چنگیز چو ایرانم کرد
باز هم فکر، گره خورده در این مغز مریض
هی رفیق این دو سه تا را کَمَکی بیش بریز
سر گذاریم به دامان فراموشی ما
نیست گویی که ازین مهلکه راهی به گریز
کمکی تلخ ترش کن مزه را کمتر کن
ما که غرقیم به این بحر تو هم آب بریز
ای دل کافر سنگ اندر سنگ
ننگ بادت که فکندی تو به من اینسان ننگ
شرمنده که غالب خاصی نداره و حتما پر از ایراده از همه لحاظ. بداهه ای بود برخواسته از یک ذهن بی تجربه.
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاس ازینکه صرف وقت نمودید | |
|
سپاس دوست گرامی | |
|
در محضرتون تلمذ میکنم استاد زارع گرامی | |
|
لطف شماست دوست عزیز | |
|
ممنون. بله دقیقا چنین است | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.