يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر محمود قائمی زاده (ربیعا)
آخرین اشعار ناب محمود قائمی زاده (ربیعا)
|
زمستان و ریاحینی ربیع زودرس بر دوش!
شکوفان با دم شاد هَزاران!
میان کوچههای قریههای سالها خاموش
شگفتا خواب میبینم!
شگفتا امشب آری امشب روشن
فراز پشت بام سر به سقف تار شب سوده
فروزان روی و رخسار بیوت همجوارم را
بسان چهره مهتاب میبینم!
گمانم باز مخمورم
رخت را انعکاسی بر رخ آینه وار ساغرم
این رفیق ساده ناباب میبینم!
فراقت را هزاران سال بگذشت و در این سی سال
همیشه بودنت را خواب میبینم!
شنیدم که پدر از جد خود میگفت
کز جدش شنیدست او
نیای هفت پشتِ هفت پشتش در زمانی دور
سحرگاهی پس از نخجیر
تورا در راه دیده کوله باری بر سر دوشت
نگاهی حسرت آگین بر زمین سرزمینت کردی و رفتی
شنو از من!
فراموشت نموده این زمین خشک
و لیکن گاه هنوزت خواب میبیند
بسان سالمندی که دریغا ازنخستین عشق
نه خط خنده و اخمی
نه دندان سپیدی و نه سرخ آتشین لب
نه ابرو و نه چشم و بوسه و آغوش
که نامی را فقط در خواب میبیند!
بسان ذهن عطشان کویری که
در اخم سوزناک آفتاب داغ
سراب آب میبیند!
فراموشت نموده این زمین منجمد آری.
زمستان و چنینش زمهریر مردم آزاری
و باد سرد نامردی که هر آنی
حدیثی تازه اش با گوش و دندانی
زمستانی که حرفت در هوا یخ میزند
میرود با باد
بلور آجین میافتد بر زمین سخت
هزاران واژه میگردد بسی ناشاد
و هر نجوای گرما بخش
دمی بگذشته از آغاز
چنان موهوم میگردد که گویی سوتهای باد
حقیقت این چنین است ای شهید شاهد شیرین افگارم
ای روشنی بخش توهم ها و افکارم
و میدانم تو را هم با دم سردم میآزارم
دگر دیری است کاین قریه
فراموشش شده ایام سرسبزی
عیون قریه چون آینههایی جیوهاندودند
که رخساران سربی را
به سقفی تیره مدیونند!
هنوزش گاه شعاعی از هزاران فرسخ آنسوتر
شکافد آسمان قریه را
تابد برآینه
و سوی نورسیده شیطنت پیشه
کمی روشن کند دیوار تار همجواران را
ولیکن این نه آن نوراست کش گرما دهد برجان
زمستان است و یخبندان
بصد منزل نمیبینی یکی را با لبی خندان
بیا ای تو امید قریه ای شادی
بیا ای هر خوشی را همچونان سایه
بیا ای نام تو جامع تمام حرفها را
از الف تا ی
ربیعا یخ زد از سرما
بیا جانا
بیا جانا
|
|
نقدها و نظرات
|
ممنون از حضورتون | |
|
سپاس استاد گرامی. ممنون از اینکه وقت صرف نمودید | |
|
درود بر استاد عزیز جناب زارع. ازینکه به من لطف دارید بسیار سپاسگزارم حضورشما باعث افتخار است. | |
|
سلام استاد مزینانی گرامی داشتن نظر شما باعث افتخار بنده است. ممنون که مطالعه فرمودید | |
|
ممنون که وقت صرف نمودید جناب انصاری | |
|
سپاس لطف شماست برادر گرامی | |
|
سپاس دوست عزیز | |
|
سلام و سپاس بامداد عزیز بله در دورهای که این سیاه مشق را قلمی کردم و همچنین در حال حاضر ارادت فراوانی خدمت آن عزیز بزرگوار داشتم. هنوز هم با تمام سعیی که بر استقلال اثر دارم گاها شاگرد و مقلد بی چون و چرای همان مکتب میگردم. ممنون که وقت صرف نمودید | |
|
سپاس سینای عزیز لطف دارید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.