يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر رضا اسماعیلی (فریاد بیصدا)
آخرین اشعار ناب رضا اسماعیلی (فریاد بیصدا)
|
بسم الله
غروب است ؛
زمین آرام گرفته ؛
باد گیتار می زند ؛
و دریا دیوانه وار آواز میخواند!
انگار یک نفر قرار است به میهمانی بیاید ؛
حواسم پرت مرغابی های می شود که روی صندلی ساحل نشسته اند ؛
خیره ام به آنها ؛
زمان به سرعت میگذرد ؛
صدای مرغان عشق به گوش میرسد ؛
به خودم می آیم ؛
آسمان تن پوش سیاه به تن کرده است؛
شن هامرا درآغوش گرفته اند ؛
ابرها برایم گریسته اند؛
شقیقه هایم سپید شده اند و
گلویم به اسارت بغض در آمده ؛
ناگهان یاد تو می افتم ؛
بی صدا فریاد می زنم :
ممنون که شب را برایم به یادگار گذاشتی!
|
نقدها و نظرات
|
درود براستاد عزیزم ، بانوی واژه ها🌷 توضیحات و نقدتون اونقدر منطقی و کامله که واقعا زبانم از هرگونه دفاع قاصره!😊 ممنونم که وقت گذاشتید نقد کردین.خب هنوز ما تازه کاریم ،مونده که به شماها برسیم استاد🌷🌹 | |
|
شما تازه اومدین و مشخصا عادیه آشنایی نداشته باشین ... برای انتخاب قالب شعر اگه گزینه رو تغییر ندین همون غزل ثبتش میکنه و در مورد نقد بانو هم راس می گن اول یاد اولین شعر خودم افتادم که تو 3 سالگیم سرودم ولی نگاه بدیع و زیباتونو دوس داشتم | |
|
ممنون که باروی بازپذیرفتید ونقدپذیرید بدون شک موفق خواهیدشد دراشعارهمه ی مااشکالات ریزودرشت بوده وهست واین اشکالی نداره با تلاش وپشتکاردرست میشه ان شااللله | |
|
چه ویرایش شایسته ای درود بانو جان | |
|
ممنونم ازاستاد استکی عزیزم🌷 | |
|
سلام ممنونم خانوم ستوده عزیز ؛ وهمچنین شماهم🌹🌹 | |
|
سلام براستاد عزیزم. لایق این همه وصف نیست ، شما زیبا می بینید استاد ؛ البته که ویرایش بانو عجم واقعا منطقی و زیبا بود🌷 | |
|
ممنونم که وقت گذاشتید و نظرتون باارزشه برام🌷 | |
|
ممنونم که وقت گذاشتید استاد آرام عزیز. تمجیدشما برای من انرژیست🌷 | |
|
سلام ممنونم از آقاسینای عزیز و هنرمندم🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما برادرخوبم
زیبا قلم زدید
تخیل بسیارخوبی دارید
قالب شعررااشتباهی انگارغزل زده اید
شعرتان تصاویر زیبایی هم دارداما به نظرمن ازاین بهترهم میشود باشد
راستش ازتعارفات بگذریم کمی شعرتون اونجورکه باید پرداخت نشده ویکدست نیست گذشته ازاینکه حالت داستان گونه وروایی به خودگرفته ...
شاید چون ازافعال وجملات خبری زیاد بهره بردید
اگرکمی از افعال شعرتون کم کنید مطمنا بهترخواهدشد
ضمن اینکه بهتره که ازکلمات فارسی استفاده کنیم
دراینجا
بی صدا فریاد می زنم :
مرسی که شب را برایم به یادگار گذاشتی!
بهتره بگویید
ممنون که شب را برایم به یادگارگذاشتی
گذشته ازاینها درشعر اگه ازپرگویی وگفتن همه چیز
پرهیزکنیم بهتره این شعر می توانست کوتاهتروموجزترهم باشد
شمابرای اینکه شب رادرشعرتون برای مخاطب بازسازی کنید خیلی حرف زدید...
این جمله ی اول شعر اضافی است کلا
به نام پدید آورنده شب ؛
لباس نارنجی خورشید از پشت کوه پیداست ؛
کمی تصویرش کمی بچه گانه است شکل داستانهای کودکانه شده شعرتون
سعی کنید دراشعارسپید درشعر ازهمان ابتدا رمزگشایی نکنید وقتی که مخاطب باآوردن چندتصویر در آخرشعرمی فهمه که شماازشب حرف می زنید بسیارلذت بخش تره
من اگه بخوام ویرایش کنم شعرو اینگونه می نویسمش
غروب است
باد گیتار می زند ؛
و دریا دیوانه وار آواز میخواند!
انگار مهمانی درراه است...
خیره ام به مرغابیهایی که
روی صندلی ساحل نشسته اند ؛
زمان به سرعت میگذرد ؛
به خودم می آیم ؛
درست وقتیکه آسمان تن پوش سیاه به تن کرده...
شن هامرا درآغوش گرفته اند ؛
ابرها برایم گریسته اند؛
شقیقه هایم سپید شده اند و
گلویم به اسارت بغض در آمده ؛
ناگهان یاد تو می افتم ؛
بغضم می ترکد و بی صدا فریاد می زنم :
ممنونم که شب را
برایم به یادگار گذاشتی!
چندقسمتش توضیحات اضافی بودکه حذف شد
عذرخواهم که کمی فضولی کردم فقط ازجهت همفکری بود و
شما مختارید که بپذیرید یانه
استعداد خوبی دارید وباکمی پشتکارو مطالعه ی بیشتر بهتروبهترمیشه مطمانم قلمتون
موفق باشید ان شاالله
تیک نقدراهم بااجازه تون فعال می کنم تا بقیه دوستان نوآموز هم از نکات اموزشی بهره ببرند....