سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        دانم حضورت،دل بستم به ظهورت

        شعری از

        امیرحامدی

        از دفتر سوگند نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۱۲:۲۱ شماره ثبت ۶۴۸۹۰
          بازدید : ۴۲۹   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیرحامدی
        آخرین اشعار ناب امیرحامدی

        دانم حضورت،دل بستم به ظهودت
        بیا ای امام دوازده
        رسیدیم به دوهزاروهجده
        بیا ببین اسرائیل تموم دنیا رو درید
        ناموسم را به حراج خرید
        ناموسی که از نزدیکی تجاوزگر جیغ زد
        بعد تجاوز،بخاطر آبروش،به دستاش تیغ زد
        بیا ببین،غزه با خاک یکسان شده
        قدست پر از بیگانگان شده
        عراق و کربلا هم نابود شده
        آرامگاه پدرتم تاروپود شده
        کی میخوای بیای؟
        وقتی که دنیا پر از شادی شد
        وضعیت توی کل دنیا عادی شد
        امیدوارم،نیای بخاطر اونی که ته ریش داره
        بالا ساختمونش دیش داره
        یه سفر عبادی_سیاسی به کیش داره
        خفت کردن آدمای مظلومی،مثل منو در پیش داره
        بیا...
        نه بخاطر حاجی که میندازه دور گردنش چفیه
        بعد حاجی شدن،داد ولیمه
        ولی هنوزم گوش میده به آهنگای سلیمه
        هنوزم دستش توی دستای جمیله
        بعدشم میگه:گناهان من اندک و قلیله
        آخه خدا هم رحمان و رحیمه
        بیا...
        بخاطر اون پدری که کار میکنه با یه گاری
        می فروشه پرتقال های ساری
        میگه این کار بهتره از بیکاری
        گفتم:عمو واسه اجاره ماهیانت پول داری؟؟؟
        بیا...
        بخاطر اون پدری که چشم دوخته به اون پول ماهیانه
        مادر از حال رفت،وقتی شنید میخواد قطع بشه یارانه
        زجرشون میده،بدهکاری های توی دفتر سالنامه
        تنها دل خوشیشون،قبولی بچه شون توی کارنامه...
        آقا جان خبر داری؟
        رکود دار شدیم توی فروش لوازم آرایش
        نگاه کردن به دختر هم شده یه توع آرامش
        خبر داری؟
        همه زدیم به ریسمان الهی چنگ
        با پوشیدن لباس های تنگ
        خبرداری؟
        توی محرم هر مشروب خوری میره زیر علم
        اینا از جنس همونایی اند،که کردن دست ابالفظل و قلم
        الهی...بگیرن هزار تا درد و ورم
        آقا جون...من تی نوکرم...
        خبرداری؟
        توی رمضون،اونایی که منو میکنن موعظه و پند
        خودشون موقع روزه گرفتن،دارن مرضی بنام قند...
        خبرداری؟
        اینجا واسه حرفای روحانیون میزارن کرنومتر
        واسه زبوناشونم سانتی متر
        منو ببخش...اگه سرتو به درد میارم
        من همچون احساس نیما،تو را چشم در راهم
        آقاجان...
        اگه به شهر بیمارا افتاد گذرت
        بر مادر منم بنداز نظرت
        می بینی،دست راستم دفترچه تامین اجتماعی
        دست چپم،جواب ام آر آی شده اشتباهی
        اعصاب و آرتروز و دیسک کمر
        دکتر رفتنای بی ثمر
        خدایا...این همه درد کمن؟
        ببخش...اگه حرفام از غمن...
        خسته ام از هرچی پوماد گیاهی
        عجب سرنوشت تیره وسیاهی
        درد کشیدن به جرم بی گناهی
        مادرم صاف و ساده بی ریایی
        می ترسم،از اتاق عمل دیگه بیرون نیایی...
        آقاجان...
        بیا،نه بخاطر من
        من که میدونم نامه عملم دست چپمه
        ایراد از من نیست،از گپمه
        واسه گناهانم تا حالا نخوندم دعای کمیل
        ولی واسه ظهور تو دارم،خیلی رغبت و میل
        تا حالا واسه ظهورت نخوندم دعای ندبه
        ولی منتظرم،بیای و بخوانی خطبه
        آقاجان...
        آن روز که تو را یاد نکنم برایم سمه
        تنها روز که تو را یاد نمیکنم،همین جمعه
        ای که از همه کس،بی کسی
        تو تنها شعرمی،که به پایان نمیرسی
        آقاجان...اگر این جمعه آمدی،یعنی منت نهادی
        اگر نیامدی،یعنی شعرم را برای خدا نخواندی
        آقاجان...
        میدونم،تو هم از دست این جماعت روسیاهی
        نوشتم...شاید این جمعه بیایی...
        #امیرحامدی 
        4تیرماه1391
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۱۱:۵۳
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        اللهم صل علی محمدوآل محمد خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        امیرحامدی
        امیرحامدی
        پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۱۷:۵۶
        درودبرشمابانوی شریف
        ارسال پاسخ
        حمیدنوری(احمد)
        پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۰۹:۳۵
        سلام وعرض ادب جناب حامدی
        بسیار زبیا و شیوا و در خور تحسین قلم زده ای
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیرحامدی
        امیرحامدی
        پنجشنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۱۷:۵۷
        ممنون اقای نوری عزیز
        ارسال پاسخ
        هنری داودیان
        شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۱۷:۴۳
        خندانک خندانک
        امیرحامدی
        امیرحامدی
        شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۲۰:۵۰
        خیلی ممنونم ازشما
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4