جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب امیرحامدی
|
آسمان به چه کارم می آید؟
وقتی یکبار با تو میان ابرها ننشسته ام
تا سر از کار خدا در بیاورم !
وقتی بادهای نانجیب
مسیر قاصدک ها را گم کرده اند
تا دوستت دارم های من به تو نرسند !
حتی رعدوبرقی نمی زند
تا خودت را از ترس به آغوشم پرت کنی
و با لرز سمت چپ پیراهنم را گاز بگیری
که سمت راست پیراهنم از خجالت آب شود !
زیرباران حسابی دیوانگی نکرده ایم
تا سرما تو را بخورد و من طعمم بیفتد !*
سالهاست برفی نیامده
تا گلوله هایش را به سمت هم شلیک کنیم
و برای هم زنده شویم !
آسمان به چه کارم می آید؟
وقتی زیر آفتاب سوزان
از لب های شرجی ات بوسه ای نستانده ام
تا جلز و ولز کنم !
راستی تو به من بگو
واقعا آسمان به چه کارم می آید؟
وقتی تلفن خدا مرتب اِشغال است و
ما در خانه نردبان بلندی نداریم !
#امیرحامدی
*طعم افتادن کنایه از هوس کردن،دل آدم چیزی را خواستن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
واقعنی زیباست
دلم میخواد بازم بخونمش... خیلی حس خوبی داره
کوچولو و مظلومانهست...
درود بر شما
شبتون شیک