سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      برای بهار نود و هفت

      شعری از

      علی حیدری معاف ( فریاد)

      از دفتر شعرناب نوع شعر ترجیع بند

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶ ۲۳:۲۲ شماره ثبت ۶۳۸۸۷
        بازدید : ۶۲۱   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر علی حیدری معاف ( فریاد)

      برای بهار نود و هفت
       
      عید آمد و شد جهان بهاری
      باز آ به برم ز عهد یاری
      من ژالهٔ کوچکم تو دریا
      یک دم به برت بگیر ما را
      ای دلبر خوش خرام و زیبا
      سیمین بر گل عذار و رعنا
      آن زلف سیه که عنبرینست
      پابند بسی دل غمینست
      چون چشم سیه خمار داری
      آه از دل عالمی بر آری
      ابروی کمان به روی چون گل
      محراب نماز عشق بلبل
      بلبل چو سحر دعا گزارد
      شوریده ز دل فغان بر آرد
      «هرسرو سهی که بر لب جوست
      میراد به پای قامت دوست   » *
      با آنکه تو را کسی ندیدست
      از خنده تو بهار و عیدست
      در لطف تو این سخن بود بس
      کاندر گذرت نگاه هر کس
      بر عاشق خود کمی وفا کن
      رحمی به گدای مبتلا کن
      آنگه که دمی سخن گزاری
      وز آتش دل چو قصه آری ،
      از عقل بسی فراتر آید
      شیرین سخنی که از دل آید
      جانهای لطیف عاشقانت
      مدهوش ز شهد آن لبانت
      از دیده ز خون دل ببارند
      فریاد ز سوز دل برآرند
      « هر سرو سهی که بر لب جوست
      میراد به پای قامت دوست »

      از فکر و گمانه بس بود بیش
      این رنج که هست در دل ریش
      عمریست که در پی ات دوانیم
      از دفتر تو یکی ندانیم
      نایی بده تا به ره نمانیم
      تا محضر تو به سر برانیم
      از غمزهٔ تو گناه بر دوش
      چون شام و حلب فتاده در جوش
      رفتند و رویم و دیگر آیند
      چون باز به اوج پر گشایند
      هم باز به عهد خود در آیند
      بر دفتر ما همین فزایند
      عهدی ازلی که هست در دل 
      این کوزهٔ آب و آتش و گل
      « هر سرو سهی که بر لب جوست
      میراد به پای قامت دوست »
       

       * مصرع  هر سرو سهی که بر لب جوست  از ترجیعات حضرت سعدیست
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0