سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 26 فروردين 1404
    17 شوال 1446
      Tuesday 15 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        سه شنبه ۲۶ فروردين

        حباب

        شعری از

        رضا حیدری نیا

        از دفتر غزلیات نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۱ ۰۰:۲۹ شماره ثبت ۶۳۶۴
          بازدید : ۱۳۱۷   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا حیدری نیا
        آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا

        سرم آنسان پر از بادست و پایم روی آب اینجا

        که هرکس بیندم بر من ، بـَرَد ظن ِ حباب اینجا

         

         چنان غافل ز خود گشتم به هر سو در پی آبی

        که بردم مستقیم آخر ،عطش نزد سراب اینجا

         

        ندانستم که هر سعیم برای لختی آرامش

        ز اول گام میدزدد ،ز من آرام و خواب اینجا

         

        چنان از بهر رویایت ، عرق می ریزد از جهدم

        که از شرمش عرق دیگر نمی سازد گلاب اینجا

         

        چکاری دارد این دل با ، سرای حانم طایی

        که این سر کج نمودن ها ، نشوید اضطراب اینجا

         

        زمین را تهمت پستی زدند ارباب دانایی

        به همت پای خود برکن ، بنه در  یک رکاب اینجا

         

        چو خود در آینه دیدم، پر از زنگار خودخواهی

        ز خود برخاستم ،کندم به دم از خود نقاب اینجا

         

         ز بار میل و حسرتها رها کردیم دوش خود

        از آن پیشش که نتوانم کشم با صد طناب اینجا

         

        اگر از پرتو ِ خورشید ِ رویش تابشی خواهی

        برون از خانه زن عریان ، به تن کِش آفتاب اینجا

         

        بسی آه است در پشت کباب شوکت بی غم

        از آنرو بر سر آتش ، چکد اشک از کباب اینجا

         

        نه با خود آمدم آخر ، نه با خود می روم زینجا

        ز بی خود آمده رفته ، چه خواهی انتخاب اینجا؟

         

        تو ای غافل ز خود مانده ، نگردی مالک چیزی

        گذر کن زین سما آنسان ، که بگذشته شهاب اینجا

         

        در این صحرای بی پایان که را امید ِ آرامست؟

        به صد امید کی بارد نمی از یک سحاب اینجا؟

         

        رضا آهسته ران مرکب در آن دم که عدم جویی

        که هر جوینده گم سازد، رهش را با شتاب اینجا

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1