پنجشنبه ۱ آذر
|
آخرین اشعار ناب ساناز هموطن
|
شب که شد
بابا سرما سوار بر تندباد سرد ،
به زمین رسید با دلی پر درد !
شنیده بود ننه سرما
از الودگی و دود زدگی شهر
در بستر بیماریست ؛
نفسش دیگر سرد نیست
ماندنش اجباریست ...
پیرمرد برف محاسن کولاک موی
مژگان قندیل بسته پاک روی ...
نگران و پریشان عصا میکوفت
برسینه ی سپید زمین ،
نفس نفس زنان صدا میزد
ننه سرما عشق دیرین ...
بابا سرما در شب سرد زمستانی
تک تک خانه هایی که
در پی عشق گمشده اش سرک کشید ،
ضربدر یخ زد !
انتظارش از یافتن طولانی شد
اشک چشمانش برشیب گونه اش
سُر خورد یخ زد !
فریاد بر اورد از دل حزین
زمین لرز کرد از هیبت پیرمرد عاشق
شلاق کولاک بر چهره اش چرخ زد ...
بابایی میفهمم حال زارت را
من هم گمشده ای دارم ،
امشب پا به پای تو می ایم ،
صبر کن بالا پوشم را بردارم ...!
|
نقدها و نظرات
|
سلام مهربانوی گرامی سپاس از لطف شما | |
|
سلام استاد سپاسگزار حضورتان | |
|
درود و عرض ادب استاد سپاس از لطف حضورتان | |
|
سلام بزرگوار سپاس از حضور سبزتان | |
|
درود استاد سپاس از دلگرنی حضورتان | |
|
سلام استاد بانوی عزیز سپاس از نگاه زیبای شما | |
|
سلام و عرص ادب جناب پارکی سپاس از نگاه و نقد پر مهرتان | |
|
سلام و عرض ادب سپاس از حضورتان | |
|
سلام و عرض ادب جناب نوری عزیز سپاس از نگاه پر مهرتان برقرار باشید | |
|
درود و عرض ادب استاد سپاس از حضور پر مهرتان | |
|
سلام و عرض ادب خدمت استادم سپاس ها از مهر حضورتان | |
|
درود بر شما گرانقدر شاگردی دوستان و اساتیدو دارم سپاس از لطف جناب عالی | |
|
سلام و عرض ادب جناب پارکی چه خوب داشتن مهر ورزانی چون جنابعالی که باعث دلگرمی شاگردانتان هستید لطف عالی مستدام | |
|
درود استاد سپاس | |
|
سلام از بنده است بزرگوار سپاسگزار لطف حضورتان هستم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
زیباست