سمفونی گیلاس 4

 

برای جنگ

برای بی تو بودن
در دشتهای بلندی ماهور
به بی هنگامی تلخ رگگساری شب،
از مطلع آهنگستانهای سفالینه
و برای انعقاد تصویر آیینه در میعان
.
.
.
روزگاری، شرحی
به هاله ی سهره های رمنده درآویخت
و غروب سماوی طوفان تعبیر شد
.
.
.
کوهداد امتدادی! به گاه اشک
سنگفرش مخملینی بفصل نیلی شکوفاندن
،
برای جنگ
به بی برگی اندوهان حیات بحری صبح
چنان آبگینه های شکسته
که هویت همه ی ارکان بیفرجام آبپاشان وحشیست
.
..


چو گیسوان برهنه ای،
در شیب رهزن انسان!
جنون سرکش بیدستانی
به سرخوشی تقدیرها جاری

چه انقلاب مرکب ماتیست
تصویر آیینه در میعان
مردی،
که انعقاد تفکر محبوس شباهنگ هر ماهیست
آسمان_ لنف املاح ماه در سرانگشتان ابر و کویر
.
.
.
به قیمومیت آبگیرهای به زردی نشسته
به ابتلای جنگ!!

هزار رکن گسیخته
هزاران.....

...


رقیقسمان عصر جیوه و فریاد

گمشده!
از جنگ به جنگ
از توالی جنگ به اساطیر چکیده ی روداسا
در تراوش قرن
...
برای جنگ
به یاس و تیرگی آمیخته به جنگ
و گیلاسهای شکسته ی نارنجستان
.
.
.
زمانشکن روزگاری،  آغاز کوچ دریاها بود
در ارگهای هوس، ‌شیدایی

با آواهای گنگ گلهای سرخ خاور مأنوس


آه
چه فاش اورنگی، به انقضای شبرنگ ماهیهاست
چه غنیمت سردیست، یاد
و گنبد شمیمهای شکسته،،، 

 

 

 

برای جنگ

. 

. 

. 

 

.