کارت حرف دارد...

دروداستادبزرگوارم
بسیارزیباست

درود بزرگوار
جالب و زیباست

سلام و عرض ادب

مطلع و ابیات آغازین مرایاد ِ مکتب وقوع و واسوخت انداخت در دلسروده ی واقع گراتان .

غمی سنگین درآن موج می زد هرچقدرهم که چاشنیِ طنزِ تمثیلی در آن باشد ؛ تلخیِ اندیشه ی افولیِ مخاطب ِ شعررا در فراق پیشگی اش خوب به تصویر کشیده است . تلمیح به داستان های غنایی گذشتگان (مثلاً لیلی مجنون ) و استفاده از عنصرِ خیال بارویکردی جدید و گلایه روش ترکیبِ (خیال ِ خام و آن دوره بسرشد ) را به ذهن می نشاند و تقابلات و تمایزات و تغییرات ِ اساسیِ دورانها را با بهره مندی از صنعت ایجاز ؛ بیانی هوشمندانه دارد .

اما دربیت زیر

"انتهای کوچه ی کم رفت و آمد " خیلی زیباست برای دل خیلی زیباست مرحبا ..... این بیت اصلا به مکتب وقوع نمیخورد و کاملا عاشقانه ای ناب است .
داغ و سوزِ برف پارادوکسی هنرمندانه است و خلاصه به قول خودِ شاعر پایان بندی اش همانند خودش حرف ندارد و حرفها برای گفتن دارد .

زنده باد

درپناه حق دلشادی های روزافزرون و یلداسور نصیب زندگانی تان .

درود بر شما
خیلی هم قشنگ
مرحبا

درود بر شما جناب صادقی⚘⚘⚘
در عوض در عاشقی بسیار کارت حرف دارد👌
قلمتان سبز🌹⚘🌹⚘🌹

دروداستاد گرامی
جناب صادقی
سروده ی زیبایی بود
دست مریزاد

درود برشما جناب صادقی

دراوج کمال و عشق باشد

اگر با من نبودش هیچ میلی/چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟

سلام بر استاد عزیز
عجب قطعه ی زیبایی بود...بعد از روزی زشت و کریه منظر،نصف شبی کمی لذت بردم.
ممنونم.
لیلی ِ ما فکر کرده باز، از روی گدایی
در ته صف هر که مجنون شد به دستش ظرف دارد

درود برشما استاد گرامی جناب صادقی
بسیار عالی سروده اید احسنت برشما بزرگوار

عرض ادب و ارادت جناب استاد
زیباست احسنت
لذت بردم
احتمالا اشتباه تایپی در بیت 3 مصرع دوم رخ داده
یک هجا بلند اضافه است در واژه ی (کاری)

سلام جناب صادقی عزیز
تغییر زبان را روز به روز بیشتر حس می کنم و بیشتر لذت می برم.
درودتان

در هم وبر هم به عنوان شکایت ، چند مورد؛
گویم از قول دلم ، بسکه حدیث وحرف دارد
لیلی ِ ما فکر کرده باز، از روی گدایی
در ته صف هر که مجنون شد به دستش ظرف دارد