سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید
منو کاربریمعرفی شاعران معاصرانتشار ویژه ناب
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
♪♫ صدای شاعران ♪♫پر نشاط ترین اشعار۱- نهاد نیک ۲- طُعمه .. ۳- دنیا ۴- نوبت مطب ۵- خویشاوندان بی مقصد ۶- چی چی نی ۷- هوای هار ۸- آدم و حوّا ۹- ☄️ به من چه☄️ ۱۰- آدم حمایت از شعرنابکانال تلگرام شعرنابتقویم روزجمعه 2 آذر 1403 21 جمادى الأولى 1446 Friday 22 Nov 2024 |
اشتراک گذاری این شعر
۵۸ شاعر این شعر را خوانده اند
حمیدنوری(احمد)،ابوالفضل رمضانی (ا تنها)،وحید کاظمی،موسی عباسی مقدم،سمانه باقرزاده،جمیله عجم(بانوی واژه ها)،رعنا بهارلویی تخلص باغبان،احمد خدادادی دهکردی،مجنون ملایری،ابوالحسن انصاری (الف رها)،مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)،محمدکریمی (پویا)،زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)،محمد ترکمان(پژواره)،سینا دژآگه،مجتبی شفیعی (شاهرخ)،یونسی یونس،عباسعلی استکی(چشمه)،جواد کریمی،ناظر توحيدي ثمرين،حسین حسن پور،علی صادقی،آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)،هنری داودیان،مهدی صادقی مود،عباس وطن دوست،مرضیه سادات هاشمی،سید سعید احمدی،مدیر ویراستاری،سهیل بهنود،زهرا حسینی،حسين زرتاب،نیره ناصری نسب،محمدرضا یوسف پور،منصور شاهنگیان،ایرج محرم پور،عمادالدین صفائی(صاد)،حسام الدین مهرابی،داریوش آقایی،علی میرزایی( هیچکاک)،محسن دانشمند،جمشید همایون،مونس ارجمندی،صحبت پارکی ( صُبی )،سعید غلامی خواننده،مینا رسولی،محمدعلی رضاپور(مهدی)،طاهره حسین زاده(کوهواره)،فهیمه طیوری،فاطمه باقری (سایه)،علی جعفری،علی رفیعی(امید)،ایپک مجد،حمید رفیعی راد (کوروش)،همایون فتاح متخلص به رند،فریبا غضنفری (آرام)،ساراشیخ محمدی(سیندخت)،علی نصرالهی (مجنون)
نقدها و نظرات
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۶:۴۴
درود ابوالفضل خان!  بسیار ناب و زیبا  فقط علاوه بر موردی که خودتون اشاره کردین، حس می کنم در مصراع دوم این بیت هم، بعد از حرف (و) یک الف اضافه تایپ شده: عاقبت در خودم از دور، دری وا کردم و از غم انگیز ترین شهر خراسان رفتم فکرکنم در اصل بوده: وز غم انگیزترین... یا: از غم انگیزترین...  دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۲۲:۰۹
درود بزرگواربسیار زیبا و غمگین بود
 سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ ۱۶:۴۲
حالِ "تنها" به همین شعر شدن ها خوب استخانه ام کوچه ی سردی که پر از پاییز است سر گذشتم غزلی خیس ولی مکتوب است خوش آمدید 
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۰۶:۳۷
با سلام در پانزدهمین قسمت شعر(دم این پنجره ها قافیه ها...) در مصرع سوم یک واژه ی "هرچه" جامانده...اینگونه بخوانید: به تن پنجره ها هرچه زدم،سنگ شکست بابت این اشتباه از همه ی عزیزان عذرخواهم قربان همه ی خوبان یاعلی  دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۰۶:۵۱
درود ابوالفضل غزیزمشعرت را چند بارو چندین بار با حوصله هرچه تمام خواندم ودر تمام زمان خواندن همه ابیات بصورت تصویر از جای چشمانم گذر میکردند بسیار غمگین و حزن انگیز بود اما زیبا وچه زیبا این پدیده را نظم کشیدی درود که به چه زیبایی معظلات را به نظم میکشی یا حق 
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۰۷:۲۶
درود بر شما آقا شما هم کارت درسته ها
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۰۸:۳۵
درود بزرگوار زیبا بودامابرادر این بحر طویل بود یا غزل
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۰:۴۵
درود برشما استاد جوان وبزرگوار بسیار عالی و بسیار بسیار حزن انگیز من شعر شما رو با دل و دیدهٔ پر از غم و اشک خواندم پسرم ان شاءالله سلامت و تندرست و موفق و پیروز باشید  دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۰:۵۱
درودبراستادرمضانی عزیز بسیارزیبا وحزن انگیز سرودیاحسنت
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۲:۳۷
بسیارزیبا
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۴:۳۱
درود بزرگوار بسیارزیبا بود
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۴:۴۶
شعرهاتون واقعا زیباست تصاویر زیبا و خلاق دست مریزاد
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۶:۳۷
درودوهزاران درودابوالفضل عزیز چقدررررعالیییی غرق درامواج خروشان شعرت شدم احسنت ومرحبا به قلبت واحساست وهزاران افرین به توان قلمت واقعا نمیدانم دیگه چی بگم جزاینکه... خیلی دوستت دارم مرا به سفره ی تنهایی خودت راه دادی خدایا... شنیده ام تنهاهستی... منم تنهام شاید... بعدازخودت.. من تنهاترین مخلوقتم خدایا... سفره ام پره.. پرازغصه ....درد... من عادت ندارم سرسفره تنهاباشم پس بیا.. باهم بخوریم محمدکریمی(پویا)  دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۲۰:۳۲
تا پسر بچه ی منفور همین شهر شدمخم شدم،پرت شدم،مرگ دواندم به تنم به سرم زد بپرم از سرِ یک بام ولی گفتم ای داد نبایست،سریع جا بزنم! سلام و درود دوست عزیزم  آقا ابوالفضل گل  دلم برای خودتون و شعراتون تنگ شده بود عالی بود و زیبا مثل همیشه اگر حال مساعدی دست دهد حتما باز هم خدمت می رسم و در حد وسع این شاهکار را واکاوی می کنم. عالییییییییییییییییییییییییییییییییییی پیروز باشید عزیزم
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۲۱:۰۴
سلامدوست خوبم با شعر های شما دیر زمانی نیست که اشنا شدم در زیبایی‌اش شک نیست دز توانایی شما شک نیست ولی بعضی از خطوط را میشود حذف کرد البته فقط نظرم است واقعا با استعدادید  دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۲۲:۰۳
عرض ادب و سلااااااااام ضرب اهنگ غزل را به تن وسوسه داد چادر مشکی شب را به تن خود پیچید.... احسنت و احسنت هنرمندانه بود و لدت بردم ...
 دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ۲۳:۱۷
درود و ارادت 🌹🌹🌹بسیار عالی بود و خواندنی👌⚘⚘⚘ ⚘⚘⚘ ⚘⚘ ⚘  سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ ۰۸:۱۸
درودشاعرشریفبگذارصادقانه بگویم : قشنگ بود
 سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ ۱۸:۱۶
سلام وعرض ادببسیار عالی ....دوباره خواهم خواند با دقت بیشتر ......... چون یه کمی با عجله خواندم ....باید ببخشید .. ((کارتان حرف ندارد استاد)) علی الخصوص در چارپاره..
 سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ ۲۰:۵۲
چه خوب، دیدمش و خواندمش. این از مرز شعر گذشت، تکان روح بود، گرد وغبار را زدود، روح خودش را دید و با خودش همپیاله گشت، سکری بیاد ماندنی.
 سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ ۲۱:۰۴
سلام جناب رمضانی گرامیبسیار زیباست کاش دوسه تا قطعه میشد چون با حوصله کم داریم... خیلی خوبه که اینهمه حرف برای گفتن دارید لذت بردم درودتان
 چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۶ ۱۰:۲۹
. سلام و عرض ادب جناب رمضانی عزیز بسیار عالی بود درودتان همشعر بزرگوارم .
 پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۶ ۱۰:۴۱
سلام ودرود استادرمضانی گرامی زیبا ودرقالب های متنوع خیال پردازی کرده اید .زبان که اساسی ترین عنصراست به طرز بدیع ونو بکار می برید.می ماندهدف شما ازقالبی به قالب دیگر.شکل روایی هم مهم نیست .ساختارشعر مجموعه شکل وقالب ومحتواست .این حرکت ازقالب به قالب به ساختارشعر آسیب می زند.اندیشه را می گسلد باعث اضافه گویی می شود که غرض شعرنیست استعدادشمابی نظیراست درمطالعه ی بروز بارورتر می شوید گاه به این همه استعدادغبطه می خورم.ازشعرتان لذت می برم همیشه آهنگ خاص شمارادارند .بامطالعه پشتکار وباز پشتکارمی توانیدازدیگران فاصله بگیرید. مراببخشید برای راهنمایی زیاده گویی کردم
 پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۶ ۱۲:۲۴
هزاران درود زیبا بود... دم این پنجره ها،قافیه ها می میرند دم این پنجره ها،قافیه ها را کشتم به تن پنجره ها هر زدم،سنگ شکست دم این پنجره ها موج صدا را کشتم
 پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۶ ۲۲:۵۹
سلام عالی بود رفیق عالی سپاستان باد تا همیشه ی شاعرانگی و هنر
 شنبه ۴ آذر ۱۳۹۶ ۱۷:۳۰
گرچه طولانی و پر حرف تر از زمزمه شدحالِ \"تنها\" به همین شعر شدن ها خوب است خانه ام کوچه ی سردی که پر از پاییز است سر گذشتم غزلی خیس ولی مکتوب است درود و آفرین بر شاعر جوان پرتلاش
 دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶ ۱۷:۳۹
سلام دوست عزیز و ارجمندمبسیار زیبا سرودید دلتنگ سروده های نابتان بودم پوزش بابت تأخیر در حضور  دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶ ۱۹:۰۹
بسیار بسیار زیبا بود دوست عزیزاحسنت
دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۶ ۱۹:۱۷
زن تنهای غم آلود،از این کوچه گریختپسرک در بغلش اشک هبوطش را ریخت همه جا اشک پس از اشک به حاشا زده ام من همان کودک شبگرد،به دریا زده ام
 چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶ ۱۶:۱۲
بسیار زیبا و تامل بر انگیز و تامل ور انگیز
دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶ ۱۱:۱۹
من هاج واج مانده ام که چگونه امکان دارد در عمری کوتاه درد اینچنین حس شود، چون بدون تجربه درد چنین شعری نمیتواند خلق گردد. مرحبا
 شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۶ ۱۵:۵۶
من که از شهر گذشتم به بیابان رفتمیله و یکّه به کاشانه ی شیطان رفتم بین این ابر و همان ابر کمی سرگردان به تماشای غزل خوانیِ باران رفتم با در و چوب و درخت و غزلم حرف زدم مست و دیوانه به مهمانی هذیان رفتم مادرم کوچه،پدر کوچه ولی انگاری من به این عمه ی بد ذات_خیابان_ رفتم عاقبت در خودم از دور دری وا کردم و از غم انگیز ترین شهر خراسان رفتم ***احسنت بسیار زیبا و غمگین 
 شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۶ ۲۲:۳۳
 يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۱۵:۵۲
بسیار عالی انگار که دیکلمه های علی آذر رو میخوندم .. مثه همیشه عالی ... شیوا و رسا موفق و موید باشید برادر گرامی
يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ ۱۸:۱۹
درودی پرمهر
 سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۳۴
سلام و درود شاعر گرامی جناب رمضانیبسیار زیبا سروده اید برقرار باشید  سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ۱۲:۴۴
درودسبک شعری دلنشینی دارید بسیار شبیه سبک شعرهای استاد علیرضا آذر هست بی شک دکلمه زیبایی خواهد داشت  سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ۱۴:۲۱
درود تنها جان شعرت خیلی قشنگه. ...من الان دیدم...این مال غیبت صغرای من بود! و جالب اینکه منم دیشب شعری پست کردم که اولش...خسته ام...است..و البته آخرشم ! همیشه از شعرات لذت می برم و حسودی میکنم بت   
 سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ۱۷:۴۲
وه چه با شکوه شعری که از تو خواندم وچه بالا بلند مرحبا
سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ۲۰:۱۸
درود استاد بسیار زیبابودمثل سروده های قبلی حرفهای تازه ای برای زدن بهره مند شدیم
چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ ۰۰:۵۵
سلام جناب رمضانی عزیزدوباره هم باحوصله خوندم و لذت بردم
 چهارشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۷ ۲۳:۱۹
حزن انگیز و زیباتلخ و شیرین عالی عالی عالی درود
 چهارشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۲:۰۶
سلام وصد درودتبریک سروده های زیبایی دارین 💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙 من همان کودک شبگرد،به دریا زده ام.... 💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙  سه شنبه ۱ خرداد ۱۳۹۷ ۰۸:۴۳
درود بر ابوالفضل عزیز با حوصله خواندم با تمام تصاویرش. یک زندگی اینجا جریان داشت با تمام غم هایش. با حوصله خواندم همنوا با مادر این قصه. چه خوب روایت را ترسیم کردی بسیار زیبا بود و دستمریزاد
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
|
نقد و آموزشنظراتمشاعرهکاربران اشتراک دار
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
|
|||||||||||
شاعر درخواست نقد دارد
ممنونم
ارسال پیام خصوصی
مهرداد مانا
ابراهیم هداوند
محمد رضا خوشرو (مریخ)
سید هادی محمدی
محمد گلی ایوری 
آرمان طاهری 
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
سلام ابوالفضل جان
واقعا نمی دونم چی بگم گرچه تلخ بود قصه ی شعرت
اما بسیارعالی سروده ای
احسنت
بسیارعالی شروع کردی تصاویری زیبا وبکر ارتباط عمودی وافقی ابیات عالی وپایان بندی هم عالی تر
و مخاطب را تا آخر باخودت می کشانی
زنده باشی وسرافراز شاعر شیرین سخن خراسانی