به دستت می رسم جایی ،دوشنبه آخر آبان
منم من قایقی بی ناخدا برگشته از طوفان
کنارت بی رمق پهلوزده در "صبح هرمزگان "
صدای "هایده " موسیقی موج و کمی باران
"سلام من به تو یارقدیمی
خودم هستم هوادار قدیمی
هنوزم ،من خراباتی که مستم
ولی بی تو سبوی می شکستم"
شکستم در خودم با "سنگسر ماهی "غرور را
که رد می شد به نشنیدم زدم سوراخ تورم را
فراری داده بودم ماهیان شعروشورم را
غزل هم نفتکش بود و به گا می داد خورم را
"اگه میخونه هرشب،وای،میشه خونه ی تزویر
به محرابِ دلِ ماها تویی تو مرشد و هم پیر"
ریاکردم که گفتم حال شعرم بی تو هم خوب است
که پاییزست و باران خورده هرجایش که مرطوب است
نگفتم گیجی و هذیانِ هرشعری که معیوب است -
تقاصِ مستی و تخمیرهای بی تو مرغوب است
"من از مستی نوشتم پس چرا قلب تو رنجید
تو قهری باز و قهرت شد مصیبت زود و بارید"
نگاهت می شود با اخم و لبخندت قروقاطی
مونالیزا، اُصولت دین گرایی های افراطی بزن امروز با زندانیان بی ملاقاتی
تو که معذور، در اجرای احکام ایالاتی
" همه به جرم مستی هی سرِ دارِ ملامت
اگه ویرون اگه بی جون سرساقی سلامت"
به دستت می رسم امّا فقط رد می شوی از من
میانِ آگهی ها، فوت، استخدام یا مسکن
"سرساقی سلامت،سرساقی سلامت "
#سارا. سلماسی 96.6.11
زیبا سرودید
آوای دلتان شاد