« به نام خدا »
غزل همیشه نباید ؛ که عاشقانه شَوَد
و یا که اشکِ تو از خواندنش روانه شود
غزل برای تو گاهی ، دلیلِ لبخند است
بخند ؛ تا که غزلهایِ من ، «ترانه» شود
غزل زبانِ مضامینِ سهل و دشوار است
که در سرایِ ادب ، مانده تا یگانه شود
غزل رَدایِ پر از فَخرِ ، شعرِ ایران است
شکوه و شوکتِ آن ، در جهان فسانه شود
غزل بهارِ دل انگیزِ ، باغِ اشعار است
که با تَرنُّمِ آن ، شاخه پر جوانه شود
غزل طراوتِ نظم است در دیارِ سخن
که میتواند از آن ، چامه جاودانه شود
غزل پیالهٔ مِی بوده ، یا که جامِ شراب ؟
که خواندنش سببِ، مستیِ زمانه شود ؟
غزل سرا و دلت را ، به دستِ حق بسپار
که شاه بیتِ غزلهایت ، عارفانه شود
غزل بخوان و تفأُل، به شعرِ حافظ زن
که ره گشای تو این پیر ، شاعرانه شود
« غزل ، قصیده ، رباعی »، تمامِ قالب ها
به جان نِشینَد اگر ؛ شِعرِ صادقانه شود
غزل برای تو «مهران» ثَقیل و سنگین است
« به این امید ؛ که شعرِ تو ماهرانه شود ».
« مهران اسدپور »