دوری

سلام ابوالفضل عزیز ،دوست خوبم
آقا چه کردی!!!!! ما که بسیار مستغرق این چهار پاره ی ناب شما شدیم.
احسنت

با اجازه می خوام تک تک بند ها رو مرور کنم:
"فلسفیدن توسط عاشق
مثل چپّه، لباس پوشیدن
غرق بودن درون بی عقلی
یعنی از غرب خود طلوعیدن"
بسیار زیباست.....حیرانی عاشق و تقابل عشق و عقل را به خوبی به تصویر کشیده اید.
تشبیه،پارادوکس عالی!

"مثل احیای شاعری مرده
لب به لب بود و تن به روی تن
آتشی داغ لای لب هایت
با زبان حُرم میزند بر من"
ترکیب(تن به روی تن)از لحاظ وزنی به دلم ننشست.یه جورایی حال و هوا رو خراب کرده.هُرم گرما هم با"ه" درسته.
ولی بند زیبایی بود.

"مثل گل های فصل پاییزی
داری از دست میروی انگار
باز کن دکمه ی نگاهت را
روبه روی دل من بیمار"
عالیییییی.....این بند به نظرم قدرتمند ترین بود.مخصوصاً بیت دومش.......باز کردن دکمه ی نگاه کنایه از توجه هم ظاهری و هم باطنی.
احسنت

"آه این هم دوباره تقدیر است
اینکه درهم شکسته یک دل بود
درد در ماورای یک بخشش
بازسازی دوباره مشکل بود"
این هم بسیار عالی است."ترکیب درد در ماورای یک بخشش"بسیار به دلم نشست.

"یعنی از درد میشود خاموش
شاعری بغض کرده می میرد
شاعری که دوباره شعرش را
جا موهای تو! بغل گیرد"
این بند و بند بعدی بهترین حسن ختامی بود که می تونستی بیاری.
احسنت و هزاران درود.

ابوالفضل جان تمام شعر هات رو دوست دارم.اما فکر می کنم که روند صعودی خوبی داری و هر بار در مقایسه با دفعه ی پیش محکم تر می سرایی.
نمی دونم که منبع الهامت چیه و یا چه نوع مطالعه ای داری،ولی هر چی که هست ادامه اش بده که باعش انقطاع این روند نشه.

برات بهترین ها رو آرزو دارم
دریای احساست خروشان
(خودت می دونی من از رو تعارف چیزی نمی گم .واقعاً لیاقت دریا رو داری )

یعنی از درد میشود خاموش
شاعری بغض کرده می میرد
شاعری که دوباره شعرش را
جا موهای تو! بغل گیرد
خوب خوب خوب و‌چند چینش بیاد ماندنی.فقط مصرع آخر ایراد وزنی دارد و خود جمله ناقص است.

درود شاعر
بسیار عالی و پرمحتوی
حرم...هرم... اشتباه املایی
جای موها... اشتباه تایپی
بر مدار...نه در مدار... اشتباه نگارشی
جز اینها بقیه عالی
جام احساستون لبریز