آخرین اشعار ناب شبنم خوش نیت
|
افراد تک به تک وارد شدند.
لب غرولند
پیشانی ز اخم
آه بر دهان
غرق قصهها و غصه های زندگی͵ خویش بودند,
طوری که دیگر,بعد͵ ورود,
هرکسی در لاک خویش میرفت.
شاید,
بخاطرهمین است که
هیچ وقت ,آن فضا,
ندارد لامپی وتاریک͵ تاریک است.
شاید در تاریکی وجود,
باید بیابی ,
نقطه های امید و سرزندگی.
کمی بعد که فضا پر
ز این خسته دلان شد,
در بسته شد.
وسپس, دریایی از آب
محفظه را فراگرفت.
ناگهان
درتلاطم آه وفسوس
با صدایی
چشم ها شد خیره به در.
شخصی وارد شد,
که وقتی از دور , می دیدند او را,
حجم آرامش نگاهش
ولبخند بر لبانش,
انرژی می داد همگان را.
آمد کمی نزدیک تر و
شروع کرد به صحبت.
میگفت,از خوبی ها
ازلبخندهایی که
در اوج ناراحتی,
داشته به لب,
و سبب امید دیگری شده.
او میگفت:
خوبی نه به قیاس است ونه به مقدار.
که به جرعت͵ انجام.
اینکه در گرفتاری,
فکر دیگری باشی,
بخندی
یا که کاری را توانی,
بدهی انجام;
م´ردی!
افراد داخل محفظه,
اخمی برپیشانیانداخته
وپرسیدند:
میشوداینگونه بود؟
.......(ادامه دارد)
شبنم
12/11/1395
|