سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        فتیله ی شمع

        شعری از

        رضا حیدری نیا

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ ۱۳:۳۱ شماره ثبت ۵۳۴۶
          بازدید : ۹۹۰   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا حیدری نیا
        آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا

        تقدیم به هر دلی که در درون ، رشته ای از مهر به نیستی اش می کشد

         

         

        شب که بر آوای اشکم هر دو چشمم ساز شد

        باز هم آواز غم در دل طنین انداز شد

         


        اشک ِ من با اشک ِشمع و داغ ِ غم با سوز ِمن

        بزم امشب هم بدینسان لاجرم آغاز شد

         

         
        شمع را گفتم که در سوز وصال زلف یار

        تا کجا باید چکید و در پی ابراز شد

         

         
        گفت من خود نقش سر تا که رساندم زیر پای

        در طلب قمری ِ جانم تحفه ی شهباز شد

         

         
        در میان جان نشاندم رشته ای از زلف یار

        از من و این قصه ی بودن همین احراز شد

         

         
        سوختم از سر به پا و خم نکردم پشت خویش

        راه آتش ، هر دم از بر خود چکیدن باز شد

         

         
        من که عمری محفل عشاق روشن کرده ام

        آتش افروزم درونم بود و زان اغماض شد

         

         
        سوختم تا قطره ی آخر ولیکن کس ندید

        اندرونم رشته ی مهری که آتش ساز شد

         


        تا سَرم آخر شود هم ارتفاع ِ پای من

        کی؟ کجا آغوش من بر تار ِ زلفش باز شد؟

         

         
        سوختم ، آتش گرفتم ،چکه های آخرست

        از سرم تا پا ببین زآن رشته چون ایجاز شد

         

         
        در میان جان عاشق رشته ی زلفش ببین

        خود مرا آتش زد و در آتشم انباز شد

         

         
        جلوه های ناز نیز آتش پرانی های اوست

        سوختن های من از او اینچنین طناز شد

         

         
        تا بدینجا شد کلامش گفت اشک آخرش

        هوش باش عاشق که از اینجا عدم آغاز شد

         

         
        آنز مان دیدم که از آن قامت شمشاد و راست

        رشته ای ماندست و دودی در هوا غماز شد

         

         
        رشته ی زلفی خمود و قطره ی اشکی روان

        آتشی خاموش و دودی که به ظلمت راز شد

         

         
        خنده کردم  بر رضا و عمر داده بهر نور

        خنده دارد خاک اگر، در کسوت ِ پرواز شد

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7