غزل گُلدشتِ احساس:
رنگ، تا رنگِ گُلِ باغِ نهانم را ببین؛
از تو دارد جلوههایی، دلگشا وُ، دلنشین!
گُل به گُل، گُلدشتِ احساسِ درونِ خستهاَم،
با تو گردیده، شکوفا؛ ای عزیزِ نازنین!
بهگزین کرده، تو را، بویاییِ نابِ عطش؛
هان! نگاهی کن، دلی را که، تو را کرده، گزین!
در تمامِ لحظههای پُرتبِ دلدادگی،
از گُلِ باغِ وجودم، مهربانی را، بچین!
باش، با مِهرِ درونت، نزدِ دنیای دلم؛
چون که سهمِ دل، فقط، مِهر است و خوبیها؛ همین!
زهرا حکیمی بافقی، کتاب نوای احساس.
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
غزل باران عشق:
ناگهان بارید بر دشتِ نهان، بارانِ عشق!
پرتپش شد نای جان، با شورشِ پنهان عشق!
رنگِ زردی موج میزد، بر رخِ احساسِ دل؛
سرخ شد حسّ دلم؛ گُل کرد، بر دامانِ عشق!
گُل به گُل، دشتِ وجود من، همه، سرشارِ مِهر؛
زنده گردیده، دل از، لبریزیِ پیمانِ عشق!
سبزه در سبزه، بهاران شد همه، دنیای من!
برگریزانِ دلم، گردیده چون، بستانِ عشق!
مصرِ قلبم را گرفت اینک، نگینِ سرخِ مِهر؛
بر دلم جاری شده، در هر زمان، فرمانِ عشق!
گر بگوید: «جان بده!» جان دادنم، سهل است؛ سهل!
از صمیمِ نای جانم، میشوم، قربانِ عشق!
میروم همواره در راهِ جنونِ عاشقی؛
ای همه، جامِ وجودِ من، فدای جانِ عشق!
دوست دارم، همچنان، تکرار بنمایم کلام؛
وصف گویم همچنان از عشق و شورستانِ عشق!
گر نباشد، «عشق»، میمیرد دلم، در بغضِ غم؛
جان بگیرد حسّ دل، با جامِ بیپایانِ عشق!
گشته سرشار این دل از، جامِ صفای عشق و باز،
تشنهاَم من؛ تشنهی سرچشمهی جوشانِ عشق!
زهرا حکیمی بافقی، کتاب آوای احساس.
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
دوبیتی:
من و، تو، بسکه پُر، احساس هستیم،
به مهرِ یکدگر، حسّاس، هستیم!
برای میزِ عشق و، مهربانی،
به دنبالِ گلی، از یاس، هستیم!*
زهرا حکیمی بافقی، کتاب دلگویههای بانوی احساس.
*پ.ن:
«یاس»: در اینجا نمادِ مهربانی در کمال سادگی.
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
برشی از یک مثنوی:
بانوی وجودِ من، کوهِ گُلِ رویا را
جویا شده از دستی، رستم صفت و، برنا
فریادِ دلِ بانو، در کوهِ صفای عشق
پیچیده دمادم با، صد شور و نوای عشق
در کوه، فرانک را، چون مادرِ خود بینم
رویای فراخی را، همبسترِ خود بینم
مانندِ فریدون که، ایمن شده از ضحّاک
ایمن بشوم وقتی، با دل بروم زین خاک
زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک مثنوی، کتاب ققنوس احساس.
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
سه دلسروده:
۱
سخت است
برای احساسِ قلبِ حسّاسم
دیدنِ گُلِ رویت
امّا
نچیدنِ گُلبوسهای آتشین
از قرمزِ لبهای تو
۲
پیچیده است
عطر نفسهایت
در کوچهباغِ احساسم
پرپیچ و تاب
۳
بیکرانههای نگاهم
محو میشود در افق
وقتی که
میخوانی ماوراهای احساسم را
با مِهر
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
سپاس از خوانش پرمهرتان!
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*