دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر سیاوش اسفندیاری
آخرین اشعار ناب سیاوش اسفندیاری
|
***( شهردار )***
شنیدم که کارگر زاده ایی ،وقت کار،
بخورد سیلی سخت ،از روزگار،
به فومن زنی ،کارگر را زدند،
قشون، وسپاه یکی شهررر دار،،،
خبر گر چه کوتاه ،ولی سخت بود،،،
ببرد از دل دردمندان قرار،،،
چرا روز روشن،بیاورد سپاه،،،؟
یل و شیر و شمرش رو ،در کارزار،،،؟!!!
مگر نیست هیچ یل،به ایران زمین،،،؟
چرا با زنان،میکند لشکرت،جنگ و جار،،،
قشونت ،مگر حافظ شهر نیست؟
جلوی کدام دشمنی لشکرت،شد،قطار،،،؟
مسلمانی،و لاف حق میزنی،،،؟
کدام آیه دادت ،جواز ای حمار،،،،؟
خدا یا،اگراین بُود ،رسم و آیین تو،،،
بکن فسخ ،پیمان و قول وقرار،،،
شود باز یاغی سیاوش ،ز نامردمی،،،
بنالد به چاه و نشیند،به غار،،،
زدم یک قفا ،با قلم،شهردار فومن،،،
بوقتش خوری ،چوب تو از کردگار،،
(((SIAسیاوشVSH)))
1394/8/30
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.