هر زمانی از تو پر یا از تو خالی می شوم
چونکه می بینم تو را حالی به حالی می شوم
با تو قدر و ارزشم بسیار بالا می رود
صدر مجلس می نشینم شخص عالی می شوم
توی مجلس در میان جمع بخشش می کنم
آدم بخشنده و نیکو خصالی می شوم
هر کسی بیند مرا از دور تعظیمم کند
با تو من سر دسته ی تیم اهالی می شوم
با تو حرف یاوه ی من نقل مجلس می شود
بی تو اما کودک کم حرف و لالی می شوم
هوش و تدبیرم به هر جایی زبانزد می شود
بهر اندرز جوان زیبا مثالی می شوم
اعتمادم را به خود هر لحظه افزون می کنی
عاشق انجام هر کار محالی می شوم
از برای همسرم ماشین و ویلا می خرم
با تو من یک شوهر بس ایده آلی می شوم
بی تو بر روی حصیر سرد می خوابم ولی
گر تو باشی همنشین با تخت و قالی می شوم
با تو فکرم از غم ایام دون آسوده است
بی تو من شرمنده ی اهل و عیالی می شوم
با تو رنگ گونه ام گلگون شود همچون انار
چون نباشی لاغر و زرد و هلالی می شوم
بی تو من مجنون سرگردان و بخت برگشته ام
با تو اما رشک صد شیرین و لیلی می شوم
چون تو باشی همچو شیر احساس قدرت می کنم
بی تو در این بیشه زار همچون شغالی می شوم
بی تو من در حسرت ماشین پیکانم ولی
با تو من هم فاتح صد تور رالی می شوم
می گذارم پشت در این چهار چرخ کهنه را
بعد از این راننده ی مزدا و جیلی می شوم
هر دو سالی یک سفر شاید اگر فرصت شود
با تو اما عازم یونان و شیلی می شوم
می روم سوی فرنگستان و چین و دوردست
رهسپار قبرس و مصر و سومالی می شوم
گر تو باشی در کفم اندوه و غمها می روند
فارغ از هر گونه تشویش و ملالی می شوم
کمترین حسن و مزایای تو این باشد که من
مایه ی فخر همین دور و حوالی می شوم
با تو احوالات من هر روز بهتر می شود
رو به سوی رشد و تغییر و تعالی می شوم
من چه گویم از تو ای حلال مشکلهای من
با تو کی من در غم بحران مالی می شوم
گر بتابد بخت و باشد سایه ی تو بر سرم
بی گمان حتی وزیر یا شخص والی می شوم
آری آری دوره ی ما دوره ی پول است پول
باز هم با نام تو حالی به حالی می شوم
اعتبار هر کسی بر قدر درک و فهم اوست
باز دارم شاعری پرت و خیالی می شوم
950811
بسیار جالب و زیباست
مبین مشکلات جامعه