با صبوری باز هم این پا و آن پا میکنم
عاقبت راهی به دهلیز دلش وا میکنم
/
تا که با بیتی غزل صید غزالی پا دهد
باغ چشمان غزالانم شکوفا می کنم
/
تا غزلها گل کند در گوشه لب های یار
محفلی با عشق در ابیات بر پا میکنم
/
بخت اگر بادل نسازد چرخ برهم میزنم
عشق را تا لامکان با شعر رسوا میکنم
/
با غزل یک پل میان تاق دل ها میزنم
عقده یک عمرحسرت از دلم وا میکنم
/
گرچه موج اشکها از خط دامنها گذشت
بازهم در راه وصلش دیده دریا میکنم
/
امشبی گر چون گذشته یار با ما تا نکرد
با صبوری باز هم این پا وآن پا میکنم
حسین دلجووو
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ،محضراساتید و بزرگان کوی اخلاق و ادبم ، از تک تک مهرآفرینان و غزل آیینان قلم طلایی عرصه ی ادب که در پستهای قبلی ،با صفای وجود ،از زلالین بی کرانه ی دریای مهرشان جام جام به سخاوت خویش بخشیدند و هدیه ام کردند ،،،سپاسگزارم....
ما جای شعر خون دل خود سرشته ایم
باشد که دوستان به نظر کیمیا کنند
........
باشد که دوستان به نظر کیمیا کنند
درود استادبزرگوارم
چون همیشه زیبا قلم زدید
احسنت