چهارشنبه ۱۶ آبان
شب که رسد شعری از رسول گریزان
از دفتر پریشانی نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ ۲۳:۴۶ شماره ثبت ۴۷۹۰۴
بازدید : ۴۹۱ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب رسول گریزان
|
تا که شب رسد
قلب من ز دست رود
تا که شب رسد
اشک از چشم در رود
تا که شب رسد
مشت بر دیوار نهم
تا که شب رسد
دست بر سر نهم
از درد سر
سر به بیابان نهم
کس نتواند شود مانع راه
گر قصد به خیابان شود
تا شب رسد
جگر سوخته کباب گردد باز
قلب بی فشار
بی فشارتر گردد باز
دستان لرزان
لرزان تر خواهند شد باز
شب که رسد
آسمان تیره و تارتر گردد
عقل من زائل گردد
شب که رسد
سقف خانه ام
خواهد گشت آسمان
فرش خانه ام
آسفالت خیابان
تا که شب رسد
دنیای ویرانم
ویرانتر گردد
حال خرابم
خرابتر گردد
تا که شب رسد
شب در من رازیست عجیب
عجیب و عجیب و عجیب تر
از خنده های روزهایم
من همان عاشق روزم
که شب گردد روزم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.