سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 2 بهمن 1403
    22 رجب 1446
      Tuesday 21 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        در اين دنيا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ ولي در قيامت سيّد و سرور مردم، پرهيزکاران خواهند بود. امام سجاد(ع)

        سه شنبه ۲ بهمن

        مثنوی گرگنامه ( فصل هفتم )

        شعری از

        امیرعباس معینی(بیت الاسرار)

        از دفتر بیت الاسرار نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۵۳۱۴
          بازدید : ۸   |    نظرات : ۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیرعباس معینی(بیت الاسرار)

        بشنو موسی که چو از نیل به دربار برفت
        بره از مهر و محبت به دل گرگ برفت 
         
        ناگهان صید به دلش از تب مادر بشدش
        توله ی گم شده اش صید به یاور بشدش
         
        دو زبانی بکشیدش به سر و پا و خمش 
        بکشیدش به بغل جان و دم و آه و سرش
         
        گرگ مادر ز پس بره گرفت از نیشش
        تاکه راهی بشود سویی گرفت از پیشش 
         
        روبه دربار خودش در دل خود سرگردان
        بره ای نازک و خوشمزه گرفت در دندان 
         
        آنچنان شاد شد از مهر خودش بر طعمه
        همچو توله بگرفت در دَم خود از لقمه 
         
        بره را ره به سلامت بنشاندش دربار 
        چو نگاهی به سر و روی گلش در کردار
         
        بره از فرط عطش زیر دم گرگ غلطید 
        شیره ی مادر گرگش به دو پستان گردید 
         
        مادر از شوق نهان بر دل خود تاب نداشت 
        هر چه در قاعده اش بود به افکار گذاشت  
         
        شیر گرگ بره ی میش جان دادش 
        هرچه در جام دلش بود به بره دادش 
         
        لعبت آن دُرِّ صدف دانه ی شیرین چو نگین 
        لعنت آن بره ی گرگین صفت هانش تو ببین
         
        لعبت آن بره نازک چو پر گل تو ببین
        لعنت آن شهد پر از خون چو مزیدن تو ببین
         
        این حکایت ببر از ماه و بمان چون خورشید 
        به نگاهی بنگر سوی سما چون چوشید 
         

        گرگ افسرده که در ذات خودش دد باید
        ناگه آن مهر و محبت ز دلش سد یابد 
         
        ماهرانه به در از غیب الهی چو عطوف
        مادرانه ز سر حب که نگاهش چو رئوف
         
        آنقدر مست و سر از پا تهی از مهر شفق 
        به نفسها و به نوشیدن پستانه ی دَم بره علق

        ادامه دارد...
        امیرعباس معینی ( بیت الاسرار )
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        ساناز قورخانه

        نقدها و نظرات
        ساناز قورخانه
        ۹ دقیقه پیش
        درود بر شما
        زیبا سرودید 🌺
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2