دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
|
به یاد 16 دی 1360
تولدت رسیده ، نیستم دیگه کنارت کی جای من نشسته ، کنارت و شد یارت ؟ یادی نمی کنی تو ، دیگه از قلب خستم لحظه ها رو به یادت ، توُ تنهایی نشستم
امروز یه روز دیگست ، انگار دلم اسیره نه تنهایی موند دیگه ، نه خیال تو میره امروز تنهایی رفته ، اونم منو نخواسته شمع و گل و پروانه ، منتظرت نشسته غصه الان پیشمه ، غم که همش با منه غربت و دلتنگی هم ، جاشون توُ این قلبمه درد نشسته با خنجر ، به دل ضربه میزنه بغض هم نشست یه گوشه ، داره طعنه میزنه گریه هنوز توُ راهه ، الان دیگه می رسه طوفان اشک که بیاد ، غم میزنه توش پرسه
خلاصه تنها نیستم ، توُ این جشن خیالی همه کنارم هستن ، فقط جای تو خالی غروب شد و می دونم ، تو هم دیگه نمیای من بیخودی دلخوشم ، تو که منو نمی خوای !
امروز هم با یاد تو ، توُ تنهایی تموم شد تموم روزهای من ، یکی یکی حروم شد چه رویای خوبیه ، رویای با تو بودن تو با دلدار دیگه ، من از یاد تو خوندن فدای تار موهات ، تو خوش باش و من اینجا خیال می کنم خوشم ، میرم تا اوج رویا لحظه های خیالی ، بعد از جشنی رویایی همه رفتن دوباره ، من موندم و تنهایی
S_H.H پنج شنبه 16 دی 1389 ه.ش ساعت 11:47 شب
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.