سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      خانه ام خانه خراب است ...

      شعری از

      امیرحسین مقدم

      از دفتر حضور دوباره نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۳:۳۵ شماره ثبت ۴۶۸۴۹
        بازدید : ۳۶۳۵   |    نظرات : ۱۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      در حسرت مردگان و مردن هستم
      الفاتحـه ای پــی شـنفتن هســـتم
      شبهای دراز تا سحر من را کشــت
      در حسرت تا همیشه خفتن هستم

      **************
      خانه ام خانه خراب است کمی هم ویران
      خانه ای خسته تر از پیکر مردی بیجان

      "نفسم بند ِنفسهای کسی بودکه رفت
      و دلم بند ِدلی سنگدل و بی ایمان !"*

      تنم از ضربه شلاق زمستان زخمی
      بسته در خاطره تلخ جدایی هامان

      بنویسم کمی از آنچه که آورده زمان
      به سر مملکتم ، کشور خوبم ایران

      بنویسم که چه شد تا که شدیم اینگونه
      بره آهوی فرو رفته به کام شیران

      شیر اگر بود که خب جای تاسف کم بود
      گله کرکس و کفتار ببین وا اَفغان

      سر این مام وطن را که بریدست ؟ بگو
      که سرم گشته چنین یکه سری بی سامان

      آنچه آمد به سرم از ستم غیر نبود
      بخدا دست خودی بود که جان کند زجان

      یاد آن کهنه غزل ، بال عقاب افتادم**
      ای امان از ستم جهل ، امان ، وای امان

      #امیرحسین_مقدم



      *بداهه ای پیرامون این بیت از سمانه نوری ، ساعت 1:38 بامدادجمعه دهم اردیبهشت 95
      ** اشاره به غزل "ازماست که برماست" از حکیم ناصرخسرو قبادیانی با مطلع:
      "روزی زسرسنگ عقابی به هواخواست
      بهر طلب طعمه پروبال بیاراست "
      ۶
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      احمدی زاده(ملحق)
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۹:۱۴
      امیرخان گل دست مریزاد و درود بر سمانه عزیز و بسیار دوست داشتنی و با مرام خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۴۲
      درود گرامی
      جالب و زیباست خندانک خندانک
      طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۲۴
      درود بر شما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      وحید کاظمی
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۳۴
      درود بر رفیق خوبم و استاد عزیزم
      بسیا عالی
      زنده وباشید و شاد
      صفیه پاپی
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۳۹
      ......... خندانک خندانک خندانک ....................
      غزل ، بسیااار زیباااا بود استاد خندانک خندانک خندانک خندانک
      رباعی نیز...
      در پناه حق خندانک خندانک
      ..................... خندانک خندانک خندانک ......................
      هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

      پرنده بر شانه های انسان نشست .انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه من آشیانه بسازی . پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدمها را خوب می دانم اما گاهی پرنده ها و آدمها را اشتباه می گیرم .
      انسان خندید و به نظرش این خنده دارترین اشتباه ممکن بود.پرنده گفت : راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟ انسان منظور پرنده را نفهمید اما باز هم خندید . پرنده گفت : نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است . انسان دیگر نخندید . انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد .
      چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور – یک اوج دوست داشتنی .
      پرنده گفت : غیر از تو پرنده های دیگری را نیز می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است اما اگر تمرین نکند فراموش می شود .
      پرنده این را گفت و پر زد .
      انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد .
      آنوقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت :
      ” یادت می آید ؟ تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی . راستی عزیزم بالهایت را کجا جا گذاشتی ؟ ”
      انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آنوقت رو به خداکرد و گریست...
      مجنون ملایری
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۴۰
      با سلام استاد بسیار عالی موفق باشی
      زهرا حسین زاده
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۴:۳۹
      سلام
      بسیار عالی
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      دشمن ار وارد این خانه شود ما کردیم
      درب این خانه به روی نجسش وا کردیم
      -
      عشق عشاق وطن در هیجان است هنوز
      که دراین مام وطن یکسره ماوا کردیم
      خندانک خندانک خندانک
      لیلا باباخانی (سما الغزل )
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۷:۵۶
      سلام بسیار زیبا بود
      سربلند باشید
      بابک فغفوری (پور)
      دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۲۲:۱۸
      خندانک خندانک
      عباس وطن دوست
      سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۹:۵۵
      خندانک
      سلام

      درود بر شما جناب مقدم بزرگوار

      بسیار زیبا خندانک خندانک خندانک
      همایون فتاح(رند)
      سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۷:۵۴
      دراوج غزل شدم به پرواز خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      جعفر جمشیدیان تهرانی
      چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۱۱
      درود و افرین
      خندانک خندانک خندانک
      امیرحسین مقدم
      سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۵۰
      عرض سلام خدمت همه شما دوستان بزرگوارم
      عذر خواهی میکنم بابت این چند روز غیبت.
      یکان یکانتان را میستایم
      مهرتان هماره مستدام خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0