يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
تقدیم به تمام پدران زحمت کش دنیا که عمر شریفشان را با مجاهدت وتلاش فراوان در به رسیدن آرزوهای ما فرزندان صرف نمودند وهمچنین پدر عزیزوگرامیم حاج محمد علی که یک سال ونیم است در بستر بیماری در انتظار آرامش ابدیست
حلالم کن پدر جان :
استوارمردا
کوه دردا
امیدفردا
ازدرون بسترت برخیز
همچون گذشته قامت سروت راتا کهکشان برکش
غم زدلت بر ریز
بیدار شو امید وتکیه گاه روز سخت من
وی تمام هستی وغرورمن
آی شاه همیشه پیروز من
بنشین دمی کنارمن
سخنی گوی بامن و
چشم زمن مپوشان
ای قرار دل غمین من
درباورم نمی گنجد خمیدن قامت سرو وشکستن غرورت
ای من فدای خنده های پر سرورت
کشیده روزگار خط جفا به پیشانیت
رمقی نمانده بر تو با بی قراریت
بلند شوای کوه استوارم
امید تمام روز وماه وسالم
برخیز چه وقت نشستن وخفتن است
توخود آموختیم ایستادن را
خمیده ای ....لمیده ای
چرا چنین به تنهایی کنج عزلت گزییده ای
سخنی گوی پدر جان
جان شیرینم
دلم خون است
نگاهی کن
سری چرخان
ودستی از سر مهرت تکانم ده
آه ...کویرسینه ام پر آتش است
بیشتر مسوزانش
به بالین آمدم بزرگ مردا
به ناله دل مرنجانش
خیالم هست سایبان باشم برایت
چه می گویی کای خیره سر فرزند
کی آخر یک نهال سایه دارد بردرخت
دراین طولانی فاصله ی غریب کش درغربت
توبودی تکیه گاهم
مرا بی کس رها کردی چرا آخر
زحق خواهم عصای دست رنجور توباشم
سرایم شعر تنهایی ودردی کز سر محنت
فدا کردی بهار سبز پرشورت
کنون اندر خزان زخمی وزررنگ بی نورت
یلی بودی پدر جان جان شیرینم
عزیزونور چشم وعشق دیرینم
چرا چون شمع گشتی آب
نهان گشتی میان بستر تنهای تنهایت
خراب چشم بیمارت منم من
وحسرت بار خزان ورخسارت منم من
دلم تنگ است برای آن کتک هایت
رنجیده ای زمن شاید
پدر جان جان فدایت
دلم تنگ است دلم تنگ است برایت......
با تقدیم بهترینها به محضر شریف شما سروران گرامی
شعر ناب
حقیر بهاءالدین داودپور(بامداد)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
استجابت دعای سبز وزلال شفارا برای پدر عزیزتان وتمام بیماران از درگاه بی همتایش خواهانم