سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پدرجان

        شعری از

        بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        از دفتر بهاردلتنگی نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۴۴ شماره ثبت ۴۵۳۷۰
          بازدید : ۹۹۴   |    نظرات : ۷۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
        آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد

        تقدیم به تمام پدران زحمت کش دنیا که عمر شریفشان را با مجاهدت وتلاش فراوان در به رسیدن آرزوهای ما فرزندان صرف نمودند وهمچنین پدر عزیزوگرامیم حاج محمد علی که یک سال ونیم است در بستر بیماری در انتظار آرامش ابدیست
        حلالم کن پدر جان :
        استوارمردا
        کوه دردا
        امیدفردا
        ازدرون بسترت برخیز
        همچون گذشته قامت سروت راتا کهکشان برکش
        غم زدلت بر ریز
        بیدار شو امید وتکیه گاه روز سخت من
        وی تمام هستی وغرورمن
        آی شاه همیشه پیروز من
        بنشین دمی کنارمن
        سخنی گوی بامن و
        چشم زمن مپوشان
        ای قرار دل غمین من
        درباورم نمی گنجد خمیدن قامت سرو وشکستن غرورت
        ای من فدای خنده های پر سرورت
        کشیده روزگار خط جفا به پیشانیت
        رمقی نمانده بر تو با بی قراریت
        بلند شوای کوه استوارم
        امید تمام روز وماه وسالم
        برخیز چه وقت نشستن وخفتن است
        توخود آموختیم ایستادن را
        خمیده ای ....لمیده ای
        چرا چنین به تنهایی کنج عزلت گزییده ای
        سخنی گوی پدر جان
        جان شیرینم
        دلم خون است
        نگاهی کن
        سری چرخان
        ودستی از سر مهرت تکانم ده
        آه ...کویرسینه ام پر آتش است
        بیشتر مسوزانش
        به بالین آمدم بزرگ مردا
        به ناله دل مرنجانش
        خیالم هست سایبان باشم برایت
        چه می گویی کای خیره سر فرزند
        کی آخر یک نهال سایه دارد بردرخت
        دراین طولانی فاصله ی غریب کش درغربت
        توبودی تکیه گاهم
        مرا بی کس رها کردی چرا آخر
        زحق خواهم عصای دست رنجور توباشم
        سرایم شعر تنهایی ودردی کز سر محنت
        فدا کردی بهار سبز پرشورت
        کنون اندر خزان زخمی وزررنگ بی نورت
        یلی بودی پدر جان جان شیرینم
        عزیزونور چشم وعشق دیرینم
        چرا چون شمع گشتی آب
        نهان گشتی میان بستر تنهای تنهایت
        خراب چشم بیمارت منم من
        وحسرت بار خزان ورخسارت منم من
        دلم تنگ است برای آن کتک هایت
        رنجیده ای زمن شاید
        پدر جان جان فدایت
        دلم تنگ است دلم تنگ است برایت......
        با تقدیم بهترینها به محضر شریف شما سروران گرامی
        شعر ناب
        حقیر بهاءالدین داودپور(بامداد)
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۰۹
        به حرمت این روزها ی عزیز ...که بنام بانوی یاس کبود خندانک معطر است
        استجابت دعای سبز وزلال شفارا برای پدر عزیزتان وتمام بیماران از درگاه بی همتایش خواهانم خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۱۰
        درود گرامی
        تقدیمی زیبا و با شکوه
        قرائت حمد برای شفای عاجل ابوی بزرگوار شما خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۳۳
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود برادرخوبم
        زیبا وتاثیرگذاربود خندانک خندانک
        ان شالله که هیچ کس دربستربیماری گرفتارنشه خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۴:۴۳
        سلام
        ایام مبارکی است این ایام و من ارزو دارم دوست خوبم بامداد به خواسته اش برسد
        همیشه دوستت داریم گرچه من همیشه بامداد ها خوابم میاید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۰۲
        اثری تاثیر گذار را خواندم و باید اعتراف کنم که
        دلم برای بودن پدرم تنگ شد...
        یادش بخیر...
        درود بر شما خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۱۳
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بزرگوار دوستم
        ممنوم که ما را هم شریک و میهمان احساستان کردید
        بسیار عالی
        خدا سلامتی را به پدر بزرگوارتان هدیه دارد
        خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۱۸
        سلام و درود بزرگوار
        بسیار زیبا تصویر پدر را ارائه داده اید
        احساس قدرشناسی شما را تقدیر می کنم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۴۵
        سلام دوست من
        با آرزوی سلامتی برای همه ی بیماران به ویژه پدرعزیزتان
        خندانک خندانک خندانک
        عباس ترکاشوند(عارف)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۵۸
        سلام وعرض ادب
        الهم اشف کل مرضانا
        حقیقتی را اعتراف کنم امروز درشعرناب هم دلنوشته ای برای مادر خواندم هم نیمایی شما برای پدر ،دلتنگ پدر ومادر شدم وکلی هم اشک ریختم
        درود برشما
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۱۰
        درودها دوست گرامی.. خندانک
        هزاران درود بر وجودِ چنین پدر بزرگوار و شاهنشهی که نازنینی چونان شمارو پرورش دادن و هزاران درود و تحسین بر ارادت و مهر پاکتون نسبت به مردِ بزرگِ روزهای زندگی تون..
        الهی به حق دلِ دریائیِ مولای درویشان علی و به تقدس بی بیِ دو عالم هرچه خیر است برای شما و پدر ارجمندتون رقم بخوره و \"بهبودی\" ، هرچه زودتر لباسِ زیباشو بر قامت پدر عزیزتون بپوشونه.. خندانک خندانک
        می آموزم با دیده ی به نم نشسته ی حزن آلود..
        زنده باد..
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۲۳
        کی آخر یک نهال سایه دارد بردرخت

        درود بر شما
        از خداوند، برآورده شدن حاجت دلتان را آرزومندم.
        نجمه طوسی (تینا)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۲۵
        سلام بر شاعر گرامی
        خداوند لباس عافیت را بر قامت پدرتان بپوشد و مقامش را رفیعتر گرداند .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۳۷
        شاه همیشه پیروز من ...
        امید که بر این بیماری هم پیروز شده و حضورشان مداوم گردد خندانک

        هزاران درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صابرخوشبین صفت
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۵۸
        بنام پدر
        کوهی از درد را ،
        تحمل می کنم .
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودها
        خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۱۰
        ............... خندانک خندانک خندانک ............................
        بسیااار زیباااا و اثرگذار خندانک خندانک خندانک
        برای بهبودیشان دعا می کنم خندانک خندانک خندانک
        ............... خندانک خندانک خندانک ..................................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی‌یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه هنگامیکه دلباختگی او را دید و جوان را ساده و خوش قلب یافت، به او گفت: پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده‌ی مخلص خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.
        جوان به امید رسیدن به معشوق، گوشه‌گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش پروردگار مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت. روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد، احوال وی را جویا شد و متوجه شد که وی از بندگان با اخلاص خداوند است. در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند، جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد…
        همین که پادشاه از آن مکان دور شد، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نامعلوم رفت. ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی وی پرداخت تا علت این تصمیم را بداند. بعد از مدتها جستجو او را یافت و گفت تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و خواستار ازدواج تو با دخترش شد فرار کردی؟
        جوان گفت اگر بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانه‌ام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه‌ی خویش نبینم؟
        سمانه هروی
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۳۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        درووود
        خداوند شفایشان دهد
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۲
        درود بر دوست من
        ازدرگاه خدا
        برای شما خیر وبرآمدن حاجت آرزو می کنم


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک



        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۲۸
        سلام و درود جناب داوود پور استاد بزرگوارم خندانک
        امیدوارم بی بی دو عالم دست شفابخش شان را بر سر پدر گرانقدرتان بکشند و هر چه زودتر لباس عافیت بپوشند خندانک خندانک خندانک
        بسیار پر مهر و ارزشمند سروده اید خندانک خندانک خندانک
        بنفشه های بهاری شعرتان که بر لبغنچه ی واژه ها شکفته است مسرت بخش و روح انگیز است خندانک خندانک خندانک
        در تبسم زیبای واژها شکوفا باشید و سبز همیشه به شعر و لبخند خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیبا به دلم نشست
        ✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉
        گل را می توان زیر پا له كرد، ولی بوی عطر آنرا نمی توان در فضا كُشت. خندانک
        فرانسوا ولتر
        ✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉✼ ❄ ❅ ❆ ❇ ❈ ❉
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        چهارشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۲۳
        جناب آقای داود پورِ عزیز، سلام علیکم.
        ..............................................................
        خداوند انشاءا............پدرِ گرامیِ شما، وتمامِ دربستر خوابیده هارا،آن طورکه صلاح می داند، شفای خیر عطا بنماید انشاءا............
        بسیار زیباست وبه دل می نشیند......که ازدل برخاسته است.
        موفق باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9