سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        تو ای دل

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۰۳ شماره ثبت ۴۵۲۵۱
          بازدید : ۵۰۵   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        تو ای دل
        مرا از خود جدا کردی تو ای دل
        به عشقی مبتلا کردی تو ای دل
         
        شدی مسند برای عشق یارم
        چه کاری پر بها کردی تو ای دل
         
        زدی آتش بجانم از غم خود
         چه آتش بر ملا کردی تو ای دل
         
        مرا دیوانه کردی خوش بمانی
        چرا عقلم رها کردی تو ای دل
         
        درونت جای دادی عشق دلبر
        مرا انگشت نما کردی تو ای دل
         
        خبر دادی که مهمان عشق باشد
        خبررا خوش ادا کردی تو ای دل
         
        نفوذ قدرت مهمان بسی هست
        به نطقم ربّنا کردی تو ای دل
         
        دعا کردم که مهمانت بماند
        زانوارش صفا کردی تو ای دل
         
        وفا داری ؛ صفا داری ؛ تو بسیار
        به مهمانت وفا کردی تو ای دل
         
        حقیقت را اگر انکار کردی
         نمیگوئی خطا کردی تو ای دل
         
        نگاه کردم به رخساری چه زیبا
        به رخسارش دعا کردی تو ای دل
         
        تو گفتی تاکه من (گمنام) باشم
        لقب را هم عطا کردی تو ای دل
        چهارشنبه دوازدهم اسفند نود چهار.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۲۱:۱۹
        ای دل زیبای استاد مقدم بزرگوار مستدام باشی به مهر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۳۵
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۱۹
        درود بزرگوار
        سروده بسیار زیبا و عارفانه
        مناجات گونه خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۳۴
        درودها جناب مقدم خندانک
        ممنونم که این سروده ی زیبا را به اشتراک گذاشتید خندانک

        مرا انگشت نما کردی تو ای دل ...
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر استاد رشیدی بزرگوار
        مرحبا بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۴۴
        درود بر دوست شاعر
        زیبا سرودید
        مجنون ملایری
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۵۴
        باسلام جناب مقدم عالی سروده‌اید موفق باشید
        صفیه پاپی
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۵۷
        ............... خندانک خندانک خندانک .......................
        هزاراااان درود جناب گمنام بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        ............... خندانک خندانک خندانک .............................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        پادشاهی میخواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید میتوانید در را باز کنید و بیرون بیایید»پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند. نفر چهارم فقط در گوشه‌ای نشسته بود. آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در گوشه‌ای نشسته بود و کاری نمی‌کرد.
        پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت، در را هل داد، باز شد و بیرون رفت! و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد! که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته.
        وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته. من نخست وزیرم را انتخاب کردم». آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند: «چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی‌کرد، او فقط در گوشه‌ای نشسته بود. او چگونه توانست مسئله را حل کند؟»
        مرد گفت:
        «مسئله‌ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین سؤال و نکته اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه‌ای که این احساس را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟ نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله‌ای وجود دارد، چگونه می‌توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به عقب پرت خواهی شد و هرگز نجات نخواهی یافت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه و دیدم قفل باز است»
        پادشاه گفت: «آری، راز در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می‌کردید نمی توانستید آن را حل کنید. این مرد، می‌داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد»
        بابک فغفوری (پور)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۲۱
        خندانک خندانک خندانک
        نفوذ قدرت مهمان بسی هست


        به نطقم ربّنا کردی تو ای دل
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۱۷
        خندانک خندانک خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۷:۵۷
        جناب آقای رشیدی عزیز، سلام علیکم.
        ...........................................................
        توگفتی تاکه من،(گمنام) باشم
        لقب راهم،عطاکردی توای دل.....
        ..................................................
        خسته نباشید بزرگوار.................این غزل را(تاانجا که من دیده وخوانده ام)
        بهتردیدم........
        مخصوصآ، تخلّص رابه زیبایی به کارگرفته اید ولی.........
        (مراانگش(ت) نما کردی.........).....(ت) اضافی ست.....
        (نگاه کردی..............)بهترست(نگه ) باشد(ا) اضافی ست.......
        (چه آتش برملا کردی........)(چه اتش ها به پاکردی..............)
        دستمریزاد ...... خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۲۵
        سلام بر استاد گرانمهر
        زیبا و نغز سرودید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسام الدین مهرابی
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۴۶
        احسنت شاعر ارجمند
        بسیار زیبا سرودید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2