يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر مصطفی سالاروند(سالار)
آخرین اشعار ناب مصطفی سالاروند(سالار)
|
میزند لبخند بر من ،
چترِ خفته در نهان ،
جانِ تازه در نگاهش می زند موجِ ملیح ،
گویی از دردِ فراقِ یارِ خویش ،
گشته مجنون و غمش لبخند است ،
یا که از معشوقه اش دارد خبر ،
کاین چنین بر ما نموده نیشِ خویش.
یادِ یک عشقِ کهن ،
چترِ ما دل داده بر " بَردِ عجوز" ،
یا همان " سرما ننه" ،
"اَهمن" و " بهمن" به بانگِ سردِ خویش ،
شاد و سرخوش می گساری کرده اند ،
آمده از ره صدایِ پایِ "سرما پیرزن" ،
روزگاری بس عجوز آید به پیش.
پیرزن،
بی رحم و سرگشته ،
خزان را پس زده ،
با تلنباری زِ برف ،
سوز و سرما و تگرگ ،
تیشه اش بر ریشه های میوه ی نارس زده،
ذره ذره ،
گشته دل در سینه ی دشت و دَمَن ،
پاره پاره ،
سوگواره ،
غمسرا و ریش ریش.
رنگ خورشید از فراسوی سپهر ،
زردِ کمرنگ گشته با رویِ پریش،
می کشد آه ،
ولی دیر زمانی است ننه ،
کرده آغاز ره و توشه ی خویش ...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
داداش گلم تنها کامنت نقد را تا نقد کامل و بحث کامل ادبی نداشتید لطفا تیک نزنید ممنون می شوم