سلام جناب ملحق خیلی چاکرات
قبل از هر فکتی از پیشکسوتانِ شعر و ادب اول میخوام موجهای دانشی که به ساحل ذهنم نشسته رو بازگو کنم
سید با تجزیه تحلیل که داشتم(نظر شخصی)
از آمیزشِ احساس با خیال فرزند شعر به دنیا میاد
عموما احساس به تنهایی خیال انگیز نیست
ولی خیال احساس و به سمت خودش میکشه
چرا؟؟؟
چون خیال با خرق عادت همراهه...
خرق عادتم با تصاویر فراواقعی عجینه
خرق عادت : معجزه ، کارهایی کردن که در عادات تحققش امکان ندارد .
خرق عادت به دو شکل اتفاق میوفته
۱. در معنا
۲. در هم نشینی دو یا چند آرایه که منجر به خلق تصویر میشه.
برای گزینه ی یک مثالی از استاد کدکنی میزنم
: ما در گفتگوهای روزمره، از فعل “شکستن” بسیار استفاده میکنیم. به طور مثال میگوییم، وقتی خبر فوت پدر دوستم را شنیدم، دلم “شکست”.
حالا تصور کنید که شخصی جمله قبل را اینگونه بگوید: وقتی خبر فوت پدر دوستم را شنیدم، دلم “ترک برداشت”. با توجه به اینکه “شکستن” حادثه بدتری نسبت به “ترک برداشتن” است، ما با شنیدن جمله دوم، احساس حزن بیشتری میکنیم. چرا؟
به سبب اینکه استفاده کردن از فعل “ترک برداشتن” برای چنین جملاتی، چندان رایج نیست و استفاده از اصطلاحهایی که برای عموم مردم آشنا نیستند، بهصورت ناخودآگاه تاثیر بیشتری بر مخاطب ما خواهد گذاشت. به چنین استفادههایی از زبان که با نوعی تفاوت همراه است، “خرق عادت” یا “آشناییزدایی” (Defamiliarization) میگویند.
برای گزینه دو
مثلا حافظ میگه
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
نشستن بر مسند خورشید امکان پذیر نیست
این همون خیالِ
که تو عموم شعراشون یه تک بیت یا دو بیت خالق چنین تصاویری بودند
یا صائب میگه
هر سر موی تو از غفلت به راهی می رود
جمع کن پیش از گذشتن کاروان خویش را
اینجا انگار هر موی معشوق به کاروانی تبدیل شده و هر کدام به طرفی خیز برداشتند
یا مولانا میگه:
تو مست مست سرخوشی من مست بیسر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بیدهان خندیدهام
کسی که سر نداره چطور سرخوشه یا بی دهان چطور میخنده
مثلا حضرت سعدی میگه
بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
برقع برافکن تا بهشت از حور زیور برکند
زان روی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان
تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند
خلقی چو من بر روی تو آشفته همچون موی تو
پای آن نهد در کوی تو کاول دل از سر برکند
زان عارض فرخنده خو نه رنگ دارد گل نه بو
انگشت غیرت را بگو تا چشم عبهر برکند
ما خار غم در پای جان در کویت ای گلرخ روان
وان گه که را پروای آن کز پای نشتر برکند
ماه است رویت یا ملک قند است لعلت یا نمک
بنمای پیکر تا فلک مهر از دوپیکر برکند
باری به ناز و دلبری گر سوی صحرا بگذری
واله شود کبک دری طاووس شهپر برکند
سعدی چو شد هندوی تو هل تا پرستد روی تو
کاو خیمه زد پهلوی تو فردای محشر برکند
این غزل و کامل آوردم تا ببینید حضرت سعدی چطوری کلاف زمین و زمان برای معشوق بهم میبافه
این چه معشوقیه که حتی اگه چهره نمیان کنه بهشت حوریهاشو بیرون میریزه؟؟؟
که فراتر واقعیتهای عینی شنیده های ماست
و هزاران مثال دیگه در اشعار کلاسیک گذشتگان
متاسفانه شاعران کلاسیک سرا خودشون و پشت چنین بزرگانی مخفی کردند
باور کنید اوناهم در کمال سادگی پا به عرصه ی خیال چه در معنا چه در تصویر میذاشتند
اگر این عزیزان رجعت میکردند به کلاسیک سرایان امروزی میگفتند
ناموسا خودتون چیکار کردین برای شعر تا حرفی میشه پشت خاکریز ما جبهه میگیرن؟؟؟😄😄😄
عروض و قافیه هم بیشتر حکم یکی از هزارن آرایه دنیای ادبیات و داره که گاهی به شیرینی شعر کمک میکنه گاهی هم فقط و فقط نثرهارو منظوم میکنه
توجه نثرهارو منظوم میکنه
فقط شعر موزون
یا در کل هر ریتم مزیتش اینه ارتباط مستقیم با حافظه داره
(پدیده ی علمی ثابت شده اس)
اینایی که حس خودشاخ پنداری در عروض نویسی بهشون دست میده
باید بهشون گفت مادربزرگا مادرا
لالایی هاشون فی البداهه ریتم و عروض داشته😁
ولی در اشعار سپید این پدیده ی خیال به شدت برجسته شده
که مثالهاش به فور پیدا میشه...
یغما
حسنعلی ترنج
گروس
بعضی اشعار بیژن الهی
علی اصغر عظیمی مهر
داوود سوران
تو سایت
مانا
امیرحسین
شیخ مولایی
خانوم امیری
عاطفه بابازاده
و خیلی ها که اسمشون یادم نیست
این روده درازی هارو کردم تا برسم به افراغ اندیشه
خلاصه بگم با تعاریف بالا
من افراغ اندیشه رو بیشتر از نوع جملات قصار میدونم
برای مثال
در زندگی نه هدفی دارم نه مسیری، نه منظوری و نه حتی معنایی. اما شادم و این نشان می دهد که یک جای کار ایراد دارد! چارلز شولز
یک درخت هرچقدر هم که بزرگ باشد با یک دانه آغاز میشود,طولانی ترین سفرها با اولین قدم. (لائوتسه)
« در عجبم از زنان که از خدای به این بزرگی فقط یک شوهر می خواهند و از شوهر به این درماندگی همه دنیا را!!» شکسپیر
دانش، ميراثى گرانبها، و آداب، زيورهاى هميشه تازه، و انديشه، آيينه اى شفاف است. حضرت علی
چرا گفتم افراغ اندیشه جملات قصارند
با توجه به نمونه های ذکر شده میبینیم
این جملات
عمق دارند اندیشه دارند گاهی احساسی هستند حتی گاها از آرایه های ادبی بهره بردند
ولی از خیال عقیمند...
با عرض پوزش از سید صبور سایت مخلصیم
ﺷﺎﯾﺪ،
ﻣﺴﯿﺮ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ_
ﺑﻪ ﺩﺑﺎﻍ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ؛
ﺑﺨﻮﺭﺩ!
ﺍﻣﺎ؛
ﺍﺳﯿﺮ ﻗﺎﻓﯿﻪ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ
ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ...
ﺩﻟﻢ_
ﺑﻨﺪ ﻭ ﺣﺎﻟﻢ ﺭﺩﯾﻒ،
ﻣﺼﺮﻉ *ﻫﺠﺎ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ؛
ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ...
ﺗﺮﺟﯿح ﻣﯽ ﺩﻫﻢ،
ﻋﺮﺽ ﺣﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺒﺮﻡ!
ﺷﻌﺮ _ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﺳﺖ...
ﺍﻣﺎ؛
ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺗﺎﻥ
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻏﺮﻕ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ...
ﭖ. ﻥ:
ﻭﻗﺖ ﺁﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ
ﺍﻓﺮﺍﻍ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﮐﻨﯿﻢ،
ﺳﺎﺣﻞ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺑﻄﺮﯼ ﻫﺎﯼ
ﺧﺎﻟﯽ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﯿﻢ! ﺑﺪﺍﻫﻪ
___________________________
ﭖ. ﻥ:
ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﻏﻠﺐ ﻣﻮﺍﻗﻊ، ﺗﺮﺱ ﻫﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺗﺎ ﺍﻣﯿﺪ.
________________________________
پ.ن2
آنان که از دایره غزل پا فراتر نگذاشتند! کشف شهودشان ( نهایتا) ختم به یک ردیف و قافیه تازه انگاشتن.!
اه از نهانشان بر می خیزد یک هجا کم باشد! اسرار دریا را رها می کنند روی باتلاقی میان صحرا نماز میت می خوانند.
__________________________________________-
*مصرع
لغت نامه دهخدا
مصرع . [ م َ رَ ] (ع مص ) افکندن بر زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صرع . (ناظم الاطباء). افکندن . رجوع به صرع شود.
_________________________________---
افراغ* در لغت به چه معنا است؟
ریختن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ) (تفلیسی ). تهی کردن . خالی کردن . فروریختن . بریختن . (یادداشت دهخدا). ریختن آب . (از اقرب الموارد).
ریختن خون . (منتهی الارب ) (آنندراج.)
آب ریختن بر خود. (آنندراج.)
آب پر کردن درون چیزی . (آنندراج.)
ریختن طلا و نقره آب شده در قالب ، چنانکه ریخته گر بریزد . در قالب ریختن طلا و نقره ذوب شده . (از اقرب الموارد.)
تصفیه حساب . رسیدگی به محاسبات: و کتبه ختای به افراغ محاسبات مشغول گشتند. (جهانگشای جوینی.)
وارونه کردن ظرف برای ریختن آنچه در آن هست . (از اقرب الموارد). و آکنده کردن درون چیزی را.
افراغ در اصطلاح به چه معنا است؟
افراغ نام محلی در مکه است.
افراغ درختی است شبیه به درخت انجیر که شباهت به درخت انجیر دارد بلکه میتوان گفت که خود نوعی درخت انجیر است که بسیار بلند شو پر شاخه و پر سایه میباشد .در قدیم الایام در دشت اردن بسیار بود و در مصر و فلسطین اشغالی , لکن از آن درخت در اردن به جز اندک تعدادی آن هم در نزدیکی اریحا وجود ندارد و متقدمین در فراهم کردن آن ثمر بسیار اقدام مینمودند.سختی و سنگینی چوبش معروف است و برای بنای خانه ها در کار و از سرو ارزانتر بوده استو حتی بعضی تابوت های مصریان را که از این چوب بوده است در این ایم یافته اند که با وجد گذشت مدت 3000 سال از ساخت آن ها هنوز به حالت اصلی و اول خود باقی است.
___________________________________________________
اصرار رعایت وزن و قافیه در شعر معاصر و نسل جدید بمانند دست گرفتند پدری متعصب !دست فرزندش را که سالها فقط در یک مسیر از سر خوف و ترس که مبادا گمراه شود!! حال ببنید این طفل از تاریخ مشروطیت و تحولات سیاسی ادبی ایران گرفته تا عمر نیما و احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و منوچهر آتشی به نقطههای اوج شعر معاصر ایران رسیده چقدر سن دارد اما این پدر متعصب هنوز دست این کودک را نمی خواهد رها کند!!