سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        عشق برین

        شعری از

        علی صادقی

        از دفتر غزل نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۲۰ شماره ثبت ۴۴۲۴۸
          بازدید : ۶۴۴   |    نظرات : ۴۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی صادقی

         
        بلبلی بر گرد شمعی٬ شوق یک پروانه دید
        به زخود بی نغمه وی را٬ عاشق و مستانه دید
         
        زانکه بالی میزند پروانه اندر سوزِ شمع
        ضرب آتش را به جانش٬ ضربه ای جانانه دید
         
        با خودش گفتا؛ به جانش ٬آتش اینک میزند
        بهر پروانه به دل او ٬ حالتی غمخانه دید
         
        ناگهان در بزم ایشان ٬شعله ها بر پاشدو
        بر سر پروانه بلبل٬ داغ جانسوزانه دید
         
        عشق پروانه همان و٬آتش اندر جان همان
        بلبل این عشق برین را٬ تا ابد افسانه دید
        علی صادقی...(صادق)...................................
        مقداری نو اوری بود ...از دید بلبل 
        مهمترین و مؤثرترین شاعری که از تمثیل پروانه و آتش یا شمع در اشعار خود استفاده کرده و باعث رواج بیش از پیش این تمثیل در شعر فارسی شده است فریدالدین عطار است. ...
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۲۹
        ممنونم دوست هنرمندم افرین و احسن روح زلالتان محشور با شیخ عطار نیشاپوری خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۳۴
        درود گرامی
        غزلی ناب و زیبا
        متفاوت و پر معنا
        صاحب اندیشه خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۵۷
        باسلام جناب صادقی عزیز موفق باشی
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۳
        جناب آقای صادقی عزیز، سلام علیکم.
        ............................................................
        خسته نباشید برادرم........به قولِ خودتان.نگاهی جدیداست ،ازدیدِ بلبل.
        فقط من نمی دانم،(عشقِ برین) اینجا به چه معنا، استفاده شده است.
        موفق باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد رحیم کاظمی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۳۹
        سلام و
        دستمریزاد خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۱۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما دوست عزیزم
        بسیار عالی
        مرحبا
        صفیه پاپی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰
        .................. خندانک .... خندانک خندانک ......................
        درود همشعر خوبم خندانک
        زیبااا بود خندانک خندانک خندانک
        .................. خندانک خندانک خندانک ..........................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب

        درویشی تهی‌‌دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره‌های تو برای چه بود؟»
        درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
        کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»
        درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
        چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت: «نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»
        مسعود احمدی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۱۶
        درودی دگر باره بر شما...
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک


        بیتی از آخرین سروده ام :

        یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

        در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !
        مهدی صادقی مود
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۴۱
        درود برشما
        خیلی هم قشنگ
        خندانک خندانک
        علی   صادقی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۴۲
        سلام ودرود نیز بر شما ./

        سپاسگزارم./ خندانک
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۴۳
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۵۱
        كلاسيك روان و جونداري بود عالييييييييييييييي خندانک
        زهرا منصوری
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۰۰
        خندانک
        صابرخوشبین صفت
        جمعه ۹ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۲۳
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3