سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        کار

        شعری از

        محمد خسروی فرد

        از دفتر شعرناب نوع شعر شعرناب

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۵۸ شماره ثبت ۴۴۱۰۹
          بازدید : ۷۰۵   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد خسروی فرد
        آخرین اشعار ناب محمد خسروی فرد

        گفت دانایی که در این دور و ور
        نیست آسایش برای اهل شهر
        مردمان بیکار و معتاد و ضعیف
        کوچه گرد و حال گند و باربر
        وان یکی مدرک به دست و باسواد
        گشته از این شهر تاریک دورتر
        کس ندیده این جوان شهر ما
        ریخته دندان و اشک و موی سر
        یا به زندانی که در خویش ساخته
        مانده در بند حصاری نیست در
        گفت با آهی جوان نسل ما
        چیست تکلیفم به عنوان بشر
        لقمه نانی و پناهی زیر سقف
        ما نداریم انتظاری بیشتر
        ما نوشتیم و نوشتن پیشتر
        جمله خوابند کس نخواند این اثر
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۰۳
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۱۱
        درود گرامی
        بسیار بجا و زیبا
        مبین مشکلات جوانان ما خندانک خندانک خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        شنبه ۳ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۲۹
        همتی باید جوانان غیور
        رو به سوی روستا هادر سفر
        تا که هم شغلی بیایند و شوند
        صاحب کشتی و هم صاحب هنر
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۲۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۲۵
        حرف دل بود و بر دل نشست...
        درودها خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۰۵
        جمله خوابند و نخوانند این اثر ....
        درود ها بر شما خندانک خندانک خندانک
        عباس زارع میرک آبادی
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۴۱
        سلام دوست ادیبم
        از محضرتان فیض بردم
        پاینده باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۱۴
        ............ خندانک خندانک خندانک ......................
        درود بر شما خندانک خندانک
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک
        ............. خندانک خندانک خندانک ..........................
        روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
        شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
        همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
        شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: « شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»
        مهدی صادقی مود
        يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۴۴
        خندانک خندانک
        درود برشما
        خیلی هم قشنگ
        خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۲۱
        درودهااااااااااااااااااااا
        خیلی زیبا بود
        مانا باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7