جمعه ۳۰ آذر
|
دفاتر شعر حسن درویشی (درویش)
آخرین اشعار ناب حسن درویشی (درویش)
|
خواب بر چشم ترم نیست به دادم برسید
شوق فردا به سرم نیست به دادم برسید
صحبت باده و پیمانه و میخانه کجا؟
یار دیگر به برم نیست،به دادم برسید
مرده ام ، حال مرا تیغ فقط میداند
زهر برمن اثرم نیست به دادم برسید
دوش چون مرغ سبکبال به پرواز و کنون
قدرت بال و پرم نیست به دادم برسید
فکرصحرا به سرم تا که خود از خود برهم
خودم ازخودخبرم نیست بدادم برسید
دل به دریا زده ام در پی دلدار ولی
مقصدی در سفرم نیست به دادم برسید
خبر از عطر تن و زلف پریشان شده ای
در نسیم سحرم نیست به دادم برسید
من غلام قمرم غیر قمر،وای قمر!!
حال دیگر قمرم نیست به دادم برسید
جسم بی جان شده ام روی زمین است ولی
آشنایی خبرم نیست به دادم برسید
حسن درویشی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.