پنجشنبه ۶ دی
در دلم هوای للتنگی شعری از سعید مطوری
از دفتر تنهایی نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۳۳ شماره ثبت ۴۳۶۳۵
بازدید : ۶۲۶ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب سعید مطوری
|
گند زدم به زندگی خود
چشم آزادی من کور است
قبر سرد یک تدبیر
تن من زنده به گور است
صد صدای در سکوتم
بر مناره های فریاد
میزنم شکوه های درد
از این ظلم بی بنیاد
خزان فصل هوشیاری است
همیشه با مرگ می آید
برای رنگ آزادی
شقایقی خون میخواهد
زمستان یک قفس در من
رهایی قصه ی بی باور
مدال به گردنت ای مرد
مثل یک برد بی داور
نگاهم به رنگین کمان
ابرم در تو ،من می میرم
بزن باران بی رنگی
از تو سالهاست دلگیرم
سفرم بی عشق سخت است
ببرم به شور احساسم
به سرم هوای دلتنگی
بگذر تو از وسواسم
نگو در شعرم نیست کافه
در خفا کافه ها دارم
نخند ای ساغی تو به من
در دلم خواسته ها دارم
منم بی منیت بنگر
از منیت دیگه سیرم
اگه بی ما شوی همراه
قسم بخدا می میرم
سعیدمطوری/مهرگان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود برادرخوبم
بسیارزیبا بود