جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب وحید کاظمی
|
به نام پروردگار
سلام دوستان
این شعر مربوط میشه به یازده سال پیش زمانی که هجده سال داشتم یهو یادش افتادم و گفتم بزارم توی سایت به دو دلیل دوستش دارم یکیش این که یه جورایی درد مردم توش هست و یه حرفی داره واسه گفتن یکیشم اینه که اولین شعری بود که بالای سر مرحوم شاملو تو اون سال توی امام زاده طاهر و یه شب شعر خوندمش و کلی با خودم حال کردم
گفتم بزارم تو سایت هم یه نوستالژی برا خودم باشه و هم نظر اساتید و بدونم و درستش کنم
ممنونم از شما
.....
زیر خط فقر
زیر زمینی اجاره ای
پسرک میخندد
بادبادک دارد
آرزوی بالا در سرش جا دارد
پیرزن گریه کنان مشت برخاک زده
تا بیابد لقمه نان
پیر زن گریه کنان
چشم بر در دارد
..... پس کجا رفت علی.....
پسرک میخندد
بادبادک بالاست
پسرک میخندد
فارق از فرداهاست
مادرش بیمار است
درد او بسیار است
پدرش،،،
بیکار است
بادبادک رقصان
پیرزن گریه کنان
چشم بر در دارد
.....پس کجا رفت علی....
بادباک زیبا
با نخی کوتاه است
دست ساز است ولی
بهر کودک ماه است
مادرش بی دارو
درد هایش سخت است
درد بی درمانیست
دردی همچون سرطان
پیرزن گریه کنان
چشم بر در دارد
......پس کجا رفت علی.....
خنده های کودک
خنده های تلخیست
پس کجاست دستی که
ناجیه بدبختیست
پسرک میخندد
خنده بر نعش پدر
که به خاک افتاد است
سجده بر خلق خداست
بهر اندک لقمه نان
پیر زن گریه کنان
چشم بر در دارد
......پس کجا رفت علی.....
جشن نیکو کاری
سوزنی هدیه کنید
که بدوزد با آن
چشم خود را پیرزن بر درها
در پی مولای حق
.....پس کجا رفت علی.....
آن که میزند
دم از زندگیه ناب علی وار
آن که آگاه است
خود از فقر بسیار
کاش
حتی قطره ای از غیرت مولا علی داشت
قطره اشک پیرزن بر او اثر داشت
کاش میفهمید
کین لبخند ها وخنده های کودکانه
میشود عقده در آن روزی که دنیا را بفهمد
زشت و زیبا را بفهمد
شرم بابا را بفهمد
درد مادر
اشک ها و گریه ها ی پیر زن را
میشود این خنده ها یک بغض سنگین
میشود روزی براش مرگ وجدان
پسرک میخندد
پیرزن گریه کنان
چشم بر در دارد
.....پس کجا رفت علی.....
وحید کاظمی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
تلخ اما قابل تامل و زیبا