سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        دره ی پاییز...

        شعری از

        عیسی نصراللهی( تیرداد)

        از دفتر گریزلووپ نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ آبان ۱۳۹۴ ۰۷:۴۲ شماره ثبت ۴۱۷۵۶
          بازدید : ۳۸۵   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عیسی نصراللهی( تیرداد)

        ''برگ گلگون شده در هیبت پاییز افتاد ''
        این بهار هم یک تغیر در غریب غربت غیر است
        اگر
        دستان لاله
        گرمی بهت تفنگ و ...
        وای
        این دشمن نمیخواهد بفهمد راز سرخ باور اندیشه ی مرگ دلاور را...
        در این عصر پر از یخدان
        و
        این نقش نقاب شب...
        کور سویی پیرزن اما ندارد
        / باور پایان پاییزش...
        نگاه کن زوزه ی آن گرگ
        دو دستش را ...
        دمادم میکشد بو...
        خواب میبیند که گله میهمان گرگ سال دشت پاییز است
        تفنگ
        آه
        ای تفنگ خاطرات من
        بیا این گرگ پاییز داغ سرخ گله ی دور است...
        شب از پهنای خود بر روز دیرین غبطه خواهد خورد
        این سپیدی یادگار ظلمت تنهایی نور است؟
        پاورچین ....
        شبان دور از هیاهوی سگان گله
        در
        خواب است/
        پیوسته به آرامی خزد گه چشم خویش است این
        قمر تابان بینابین بالایی/
        (گله را
        خوردست این بیوه شب زخمی...
        شبان در خواب ناز بعد آن دیدار
        شاید سرش سودای گرگ سال
        باران است...
        و
        دیو وحشت
        از
        تقسیم بین گرگ و اندیشه
        حیران است
        هماوردی کناری...
        ناگهان غرش درافتاده به این دره
        غروب از پشت این آتشکده فکرش طلوع آخر خویش است...
        پلنگ پنجه کشد بر روی این دیوار
        های...
        تفنگت را به خود برگیر
        آتشی بر جان این مست وا بنه...
        در آن برخورد حزن انگیز که جز پرواز بوفی کور آنجا نیست...
        تفنگ یک سو
        جسد خیره به عمق پهن بالایی
        دو چشمش
        را
        شکافی زیر آوار خزان پر گشته از گلگون برگ ریزش این خون...
        پلنگ گاهی نگاهی میکند بر لاشه و
        مستان ....
        به فکر فتح ماهستان فرداهاست...
        کمی در یک طرف
        اما
        '' برگ گلگون شده در هیبت پاییز خزان ''

        عیسی نصراللهی/ آبان 94
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4