يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر عیسی نصراللهی( تیرداد)
آخرین اشعار ناب عیسی نصراللهی( تیرداد)
|
''برگ گلگون شده در هیبت پاییز افتاد ''
این بهار هم یک تغیر در غریب غربت غیر است
اگر
دستان لاله
گرمی بهت تفنگ و ...
وای
این دشمن نمیخواهد بفهمد راز سرخ باور اندیشه ی مرگ دلاور را...
در این عصر پر از یخدان
و
این نقش نقاب شب...
کور سویی پیرزن اما ندارد
/ باور پایان پاییزش...
نگاه کن زوزه ی آن گرگ
دو دستش را ...
دمادم میکشد بو...
خواب میبیند که گله میهمان گرگ سال دشت پاییز است
تفنگ
آه
ای تفنگ خاطرات من
بیا این گرگ پاییز داغ سرخ گله ی دور است...
شب از پهنای خود بر روز دیرین غبطه خواهد خورد
این سپیدی یادگار ظلمت تنهایی نور است؟
پاورچین ....
شبان دور از هیاهوی سگان گله
در
خواب است/
پیوسته به آرامی خزد گه چشم خویش است این
قمر تابان بینابین بالایی/
(گله را
خوردست این بیوه شب زخمی...
شبان در خواب ناز بعد آن دیدار
شاید سرش سودای گرگ سال
باران است...
و
دیو وحشت
از
تقسیم بین گرگ و اندیشه
حیران است
هماوردی کناری...
ناگهان غرش درافتاده به این دره
غروب از پشت این آتشکده فکرش طلوع آخر خویش است...
پلنگ پنجه کشد بر روی این دیوار
های...
تفنگت را به خود برگیر
آتشی بر جان این مست وا بنه...
در آن برخورد حزن انگیز که جز پرواز بوفی کور آنجا نیست...
تفنگ یک سو
جسد خیره به عمق پهن بالایی
دو چشمش
را
شکافی زیر آوار خزان پر گشته از گلگون برگ ریزش این خون...
پلنگ گاهی نگاهی میکند بر لاشه و
مستان ....
به فکر فتح ماهستان فرداهاست...
کمی در یک طرف
اما
'' برگ گلگون شده در هیبت پاییز خزان ''
عیسی نصراللهی/ آبان 94
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.