مهمان کشی رسم قشنگی نیست ای کوفه حق کودکان این بود؟
آبی طلب کردازشما طفلی کشتید اورا در مسیر رود؟!!
خشم کمان ونیزه سهمش شد درپیش چشمان ترمادر
سمتی پسر لب تشنه پرپرزد شوهر میان دشت خون بی سر
لعنت برآن دستان بی رحمی که امضا نمودآن برگ دعوت را
شوق سفر در جان اوانداخت اما نشد یارش درآن صحرا
کشتید آن مردمسافررا تنها جلوی کودکانش وای
آن سر که حتی در دل تشتی شد آیه ها ورد زبانش وای
شیری که دردست شما جان داد خاکسترش هم خیر وبرکت بود
ازنسل پاک آسمانی ها ازجنس نورو عشق و رحمت بود
گر آبرویی نینوا دارد از نام زیبای حسین ماست
از نام اکبر اصغروقاسم از خون پاک کوکب زهراست
مهمان کشی رسم قشنگی نیست اما شما این کار را کردید
مهمانتان را سربریدید آه ،پیمانتان ازنطفه می لنگید!!
عمری گذشت از قصه ی اکبر از قصه ی پر غصه ی عباس
داغی نشسته بردل عالم ای مردمان سخت بی احساس
عمری گذشت وکربلا اینک زخم عمیقی بر تنش دارد
دردبزرگی بر دلش مانده از آسمانش گریه می بارد
حق
عاشقانه
سر داد
تا زنده بماند.
افسوس
اینجا بی خیال
برای خوردن حق
همدیگر را
سر می برند!!
بداهه (افراغ اندیشه)
پانوشت:
محرم الحرام ماه خون وقیام
وشهادت رابه همه ی
شمادوستان واستادان عزیزم
تسلیت عرض می کنم .
من ادعایی تو شعر ایینی ندارم وفقط یه حسی بود نوشتمش
این مثنوی هم ابیاتش کمه ونقصم زیاد داره فرصت نکردم کاملش کنم
فقط خواستم منم تواین عزاداریا شریک باشم همین!
وگرنه نوشتن شعر آیینی کارهرکسی نیست ومن همیشه مرددم درنوشتن این اشعار چون می ترسم حق مطلب رو اونجوری که شایسته ی این عزیزان هست ادانکنم! ان شالله که موردقبول واقع شه
وکاستیاش دل شمارم نزنه
یاد نوحه سینه زنی خودم افتادم در باره ی حضرت رقیه سلام الله علیها:
رسم کوفیّ و شامی رسم عاشق کشونه
یک بوسه از لب تو بابا چقد گرونه.....؟ عاشق
لذت بردم از شعرتان