يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
این منم من
باکوله باری ازغم واندوه به دوش
عمرطی کره به بی حاصل
پی نانی درجوش وخروش
سالیانی پیش بهرغم
یک جام زهری کرده نوش
نزدمردم ریزه خوارمفلسی
هستم چوقوش
یاغده ی چرکین که بارخاطریست
برتن چوجوش
گفته هایم ناله هایم دردها
کس رانمی داردگوش
بارهاازمردمان من دست یاری خواستم
گفتند خموش
دورشوای خیره سر
ای مرکب گم کرده راه وای چموش
سعی هاکردم درآن سالها
درکاروتلاش وجهدوکوش
حاصلش بیهودگی سرخوردگی
گاونریست گوتابدوش
فرصتی خواهم زحق
زین مستی پستی به هشیاری وهوش
تابیابم یک چراغی ازهدایت
نغمه وبانک سروش
........
درباغچه ی دلم
گلی بودکه رویید
گل بود گلی سرخ
که زیباپیچید
عطرنفسش کام مراسیرنمد
این گذشت روزگارازخویش چرخید
باخزان بادخزان آمدو
گل پرزیدو
عشق هم لرزید
.....
نفرین براین زمان مکار
نفرین برآن مردم دجال
نفرین براین مردم بیحال
نفرین برآن گردن وآن شال
نفرین براین همه مال
نفرین برآن شیرهای بییال
نفرین براین لبان بیخال
نفرین برآن باغ پرازکال
نفرین براین آ وبا ودال
نفرین برآن کرولال
نفرین براین همه بال
نفرین برآن رستم بی زال
نفرین براین همه سال
نفرین برآن عشیره وآل
...
بهترین هاازآن شما حق یارتان بهاءالدین داودپور(بامداد)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.