سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 دی 1403
    20 رجب 1446
      Sunday 19 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        دو چیز در جهان بی انتهاست: عظمت جهان و حماقت بشر انیشتین

        يکشنبه ۳۰ دی

        قرار همیشگی

        شعری از

        رضا صفائی

        از دفتر عاشقانه ها نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۴ ۲۲:۲۸ شماره ثبت ۴۱۱۳۴
          بازدید : ۵۹۰   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا صفائی

        بانوی من
        ایستاده ام کنار پنجره ی شکوه ها
        با دیدگانی خونچکان
        و التماس نگاهم در ازدحام کوچه ها
        دوخته شده اند به آخرین بن بست خیابان
        نیستی و من اسیری در زندان خیالت
        خاطراتی مات و دلی آشفته
        با گلویی گرفته از بغضی آتشین
        و درد هجرانی که نمی کشد
        هق هق قبل خواب و کابوس نیامدنت
        نمی خواهم خراب شود رویاهای شبانه ام
        خواب هر شب و قرار همیشگی
        امده ای ماه بانوی من
        روحم پرواز می کند در عمق نگاهت
        زلزله ای به پا کرده اند در سینه ام
        رقص گیسوان کمندت در باد
        چون آبشاری زرین
        می خروشند بر قوص کمرت
        چه زیباست رقص کرمان شب تاب دور سرت
        مست عطرت شده اند شب بوهای عاشق
        پا می گذارم به باغ خیال
        چه حجمی دارد آغوشت برای عشق بازی
        متبرک می کنم با هر وجبش
        این تحفه ی ناقابل ، قلبم را
        می شکند شیشه ی شرابم را طعم لبانت
        گم می شوم در میان سینه ی عاشق کشت
        می گشایم دفترم را
        هرسطرش می شود عاشقانه ای از جودت
        می آید آن حسود همیشگی ، باد
        با قاصدکی در دست ،
        شاپرکی بازیگوش در پی آن
        مینشینند بر گونه ام
        و نغمه ی دلنشین و آرام اذان در گوش
        گویی ملائک هم حسادت کرده اند به این رابطه
        مرا از رویایی شیرین کشاندند به کابوس بیداری
        باز من و پنجره و بغض نبودنت ....

        #رضا_صفائی


        ......
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4