يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
فصل مرگم سررسید
روح امیدم دمید
لحظه های آخرعمرم رسید(چون اخوان .مشیری .قیصر.سهراب.هدایت..)
آفتابم برلب بامم رسید
درخزانی آمدم
دراین خزان خواهم پرید
جامه ای برتن کنم رنگ سپید
گرچه این دل لحظه ای شادی ندید
طایری ازقدسیان اینک رسید
مرغ جان خسته ام
برشاخه ی طوبی پرید
.....
مرگ مسکین بداقبال
مرگ کاهل های بی حال
مرگ جاهل
قایقی ایستاده برپهنای ساحل
مرگ ساحرهای ماهر
مرگ تاجرهای فاجر
درمیان لایه های خاکی تنهای جاده
مرگ یک عابرساده
مرگ مرگه آ
آخرش مانندبرگه
گوتفاوتها چیست
صاحب این مرگها کیست
.....
خودچه دانی وقت مرگت کی شده
روزهای آخرت هم طی شده
مرگ رابایدنوشت
آدمی ازنودمی بایدسرشت
.....
آتشی درسینه پنهان است
مه گلی ازدورپدیدارست
تنم تب داردوچشمم پرزخون
گلوازسوزش بغضم چه گریانست
شب وروزم ماتم وحرمانست
زپستوگرکشی سر
قامت گل عریانست
دوچشمانش خرامان
فضای خانه ام چراغان
نگاه عشق درمانست
.....
شب وناله های ناتمام
شب وآدمای بی مرام
شب وحلال وحرام
کجاوکدام
شب ومرگ یک کلام
......
گرچه ازخاکیم
روی برافلاکیم
ریشه دریک گل پاکیم
مست باغ عشق اندرآن تاکیم
ازمرگ هراسی نیست چون که بی باکیم
بدروددوستان ارادتمندتان بهاءالدین داودپور(بامداد)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.