جمعه ۲ آذر
مرگ دلخواه !!!! شعری از حامد خنجری عیدنک
از دفتر هذیان نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۳ شهريور ۱۳۹۴ ۲۳:۳۷ شماره ثبت ۴۰۲۹۸
بازدید : ۳۴۰ | نظرات : ۲۳
|
دفاتر شعر حامد خنجری عیدنک
آخرین اشعار ناب حامد خنجری عیدنک
|
چهره ام در هم شده، بر سطحِ پیشانی چروک
دست و پا وا رفتہ و، این پا بہ آن پا میزنم
یخ زده لبخندِ تلخی بر لبانِ خشکِ من
پشتِ پا بر هستیِ مطلق، بہ دنیا میزنم
قافیہ در قافیہ می بازم و... سیگارها...
جانِ من بر لب رسانیده ست این دودِ پلید!!!
سینہ ام همبغضِ این تکسرفہ هایِ غمزده
آه میگویم و هی میسوزم از سوزی شدید
خاطراتِ دوره تاریکی و بُهت و جنون...
تیربارانی ست هر شب کنجِ این وحشتزده
\"بوف کور\"ی بر فضایِ خانہء من حاکم است
سرنوشتم بر سرشتم مُهری از لعنت زده
روز و شب امواجی از دردیِ لجوج
درنوردیده مسیرِ صخره هایِ استخوان
غرقہ در گردابِ اوهامم خدایا چاره کن!
وقتش ست! وقتِ سفر تا انتهایِ آسمان
شور میزد بغضِ من بیخِ گلو هر ثانیہ!!!
من از آنی کہ تو می پنداشتی خستہ ترم
از عروسی کہ شبِ میثاق، شوهر مرده بود
جایِ تختش در کفن پیچیده شد هم بدترم
روزها خاکستری و شب، زده خیمه بہ من
کهکشان تا کهکشانت غرقِ اندوه و غم است
ابن سیرین خواب دیشب را چہ خوب تعبیر کرد:
\" این خوشایند است \" انگار انتهایِ عمرم است!
***
دفترِ طاعون زده از زندگی، وا میکنم
آخرین برگش همیشه برگِ دلخواه من است
من کہ میخواهم بمیرم،ای خدا! پس گوش کن:
مرگ در تنهایی هایم
مرگِ دلخواه من است
حامد خنجری عیدنک
شهریور ۹۴
با علم بر اینکه خسته ترم و بدترم هم قافیه نیستند در خواست نقد دارم.
با تشکر...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.