سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        $ نفسهای غریب $

        شعری از

        سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)

        از دفتر نفسهای غریب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ تير ۱۳۹۰ ۰۶:۵۹ شماره ثبت ۴۰۲۱
          بازدید : ۸۷۱   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)
        آخرین اشعار ناب سیاوش مقیمی (هیچ به هیچ)

        رفتی و با رفتنت ، آرزوهامو بردی
        توُ اوج درد و غربت ، منو به غم سپردی
        کنج غریب دنیا ، لبریز ماتم شدم
        توُ این سکوت شبها ، با غصه همدم شدم
        غصه های لعنتی ، توُ قلب من نشسته
        بغض غریبونه ای ، راه صدامو بسته
        هر لحظه با یاد تو ، می لرزه قلب زارم
        لحظه به لحظه بی تو ، غمگین و بی قرارم
        حتی نشد شبی رو ، بدون اشک سر کنم
        یا این دل زخمی رو ، به دست غم نسپرم
        از بس که اشکهای من ، در شادی رو بسته
        دیوارای خونه هم ، توُ بی کسی نشسته
        در و دیوارِ خونه ، سرزنشم می کنن
        گریه های شبونه ، با طعنه از غم میگن
        ثانیه ها هم دیگه ، هوای گریه دارن
        این نفسهای خسته ، دیگه نایی ندارن

        می دونستی که بی تو ، غریب و تنها میشم
        توُ غصه ها می مونم ، اسیر غمها میشم
        تو رفتی تا بسوزم ، غمو بغل بگیرم
        توُ غربت زمونه ، توُ بی کسی بمیرم
        تو رفتی برنگردی ، ولی این دل خسته
        میگه تو برمی گردی ، منتظرت نشسته
        دل ای دلِ شکسته ، اون رفته تا فرداها
        دیگه پیشت نمیاد ، رهات کرده توُ غمها
        منتظرش نشستی ، تا که حروم شه دنیات؟!
        یا که بیاد دوباره ، تموم بشه غصه هات؟!
        فراموشش کن دلم ، اون به یادت دیگه نیست
        فراموشت کرد دیگه ، حالا یارش دیگریست
        رفته تا فردایی دور ، شباتو کرده بی نور
        خواسته که تنها بشی ، ببینتِت توی گور

        حالا که توی دنیا ، قلبها همه از سنگه
        حالا که پای دلت ، همش داره می لنگه
        از سیاهی رها شو ، دل به غصه ها نبند
        برو تا اوج ابرا ، روُ به آسمون بخند
        ستاره ها توُ راهن ، تا که تو رو ببینن
        توُ تاریکیه دنیا ، دیگه تو رو نبینن
        با نفسهای غریب ، و قلبی مملو از خون
        برو به سمت خدا ، رها شو توُ آسمون
        ستاره ها رو جمع کن ، پیش خدای یکتا
        بغضِ سکوتو بشکن ، شکوه کن از آدما
        چه دنیای عجیبی ، دلم گرفته خدا
        چقدر اینجا غریبی ، توُ جمعِ آدمکها
        بهش بگو توُ دنیا ، قلب همه سنگ شده
        بازم بگو ای خدا ، دلم برات تنگ شده

        S_H.H
        سه شنبه 20 مهر 1389 ه.ش ساعت 5:53 غروب
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3