سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        روياي رفته ي هر شب....

        شعری از

        عیسی نصراللهی( تیرداد)

        از دفتر غم نامه نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ ۰۷:۲۲ شماره ثبت ۳۹۳۰۶
          بازدید : ۳۲۰   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عیسی نصراللهی( تیرداد)

        زنی از کوچه ی پشتی
        و
        از دروازه ی پیدای بی روزن :
        الهی پور من را خود سلامت دار
        و
        در دوران درد دیر این خاکی
        خودت راهش نما ای یاور هرگز...
        شبی را یاد میدارد؟
        شبی سرد زمستانی
        که از نای گلوی گیو روشن یاسها رفتند؟
        شبی را یاد میدارم
        که پورم
        باورم
        عمر نکوهیدم
        شبش تبدار و ظلمت بود
        و
        من هر دم پس از تیمار فرزندم
        نگاهم را نگهبانش
        و
        پورم ناگهان آنشب تو گویی ناله ی سرو تناور بود
        تو گویی وحشت جنگ دو تن رویین و یک مردست
        که
        آنشب بیحضور ریشه ی خویشش ندا سر داد:
        پدر
        آه ای پدر نیازت بود؟
        که
        مهر
        دم به دم آسای مغرورت
        که
        قهر خودستان جنگ پوشالی
        تو ای دور از وطن ای ریشه ی قدوس...
        تو را من روزگاران یادها کردم
        چنین آن ظلمت شبهای طفلم میسپرد از تن
        پسر اینک
        پسر را .....
        همان پورم که هر شب دامن امنم " خدایش بود"
        و
        بیگاهان زمن پرسد:
        مهر دامان تو را
        مهر شبهای بلند و تیر روزیهای مرا چه کسی میخواهد؟
        رو به آفاق وسیع آسمان دارد
        و هرلحظه مرا ...
        چون توتیای هرم آمالم
        به روی چشم بگذارد
        پسر
        اما هنوز پس از قرنی ...
        پس از یک نقطه ی تاریک
        پس از یک شرحه ی کرخ نکوهیده
        هنوز هم پور من ..
        غرق خواب بستر نرم عیار خویش خواهد بود....
        غریو طعنه گرگ عمیق روبه روی دشت رویاهای خویش است
        و
        دمادم خواب میبیند:
        پدر...
        آنسوی جوی رفته ی غربت
        پسر را میفشارد
        پسر را مینهد بر روی دستان بلند خویش
        و
        یک لحظه:
        شمیم مهر آفاق سترگ " خویش " خواهد بود
        و
        من خنده کنان آیینه را ...
        سرخاب ایام جوانی را
        لبش را دوست میدارم
        و
        یاد بوسه ی آن کوچه ی خلوت
        دمادم خواب تلخ پور افسونم....
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4