بسم الله
در این دفتر نگاهی ممکن ، اجمالی و گزینشی به شعر نو پارسی طی نیم قرن اخیر ، یعنی از فروردین 1344 به بعد ، خواهیم داشت ، انشاء الله . معرفی شاعران و نقد شعر ها را به سایرین وامی گذاریم که در بخش اظهار نظر یا نقد از همکاری مثبت و سازنده در یغ نفرمایند .
به این ترتیب گرچه جستجو ، گرد آوری ، گزینش و ثبت شعرها بر عهده ی ما است ، مسؤولیت دفتر بر عهده ی تمام کسانی است که بخواهند ! ؛ و شعر نو پارسی را از خود بدانند ! . پس : پاسخ به اظهار نظر ها و نقد ها بر عهده شخصی خاصٌ نیست . همه می توانند نظر بدهند ، پاسخ نظر دیگران را بدهند ، بحث و فحص کنند ... الی الحشر الکبیر .
فرودردین 1344 :
از محمٌد زهری :
زود رنج
تا شکوفهء سپید سیب
تازیانه یی بدست باددید
ریخت
نازنین ، چه زود رنجه می شود !
____
خاموشی
شب گفت : « خموشم . »
روز آمد و خاموشی او در هم ریخت
دل گفت : « خموشم .»
عشق آمد و خاموشی او در هم ریخت
-------
شکوفه ها
ستاره ها ، ستاره های ساده درخت شب شدند
حباب ها ، شکوفه های پاک آب رود
مرا شکوفه ، اشکهای درد
**********************************
از : منوچهر آتشی
کاش
کاش سرودی چنان عظیم که خورشید :
- تا که چو خواهم بخوانمش به ترنم
ترجیع بی شکوه روز و شبان را
چندین نوبت
خود شده باشد به طعنه نقطه پایان
و آنگاه آسیمه سر خیام با شکوهش را بر چیند .
*
کاش سرودی چنان فشرده و کوتاه
تا که چو لب واشود به خواندنش از کس
دفتر با بهت بی گناه و سپیدش
غنچهء نشکفته وار لرزد از شرم
پاسخ پایانش از میانه زند جوش
********************************
از : بهرام اردبیلی
باغ
من باین باغ می اندیشم و بس
و بآن ابر سیاهی که نباریده هنوز
از پس اینهمه سال
من می اندیشم
بدل سوخته حوض یزرگ این باغ
و بدل می گویم:
ابر اگر گریه کند
باغ تر خواهد شد
حوض آبی بخودش خواهد دید
شهر قحطی زده را
سم هیچ اسب نیالود بخاک
و از آن جنگل پیر
باز افرای جوان دگری - با تبر انداخته شد .
من می اندیشم
بغم ابر عبوس
و به مردی که غروب
دل او میفشرد .
(پائیز 1343 )
**************************************