يکشنبه ۲ دی
کینه ی عشق... شعری از روحیا لرستانی
از دفتر شیدایی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴ ۲۰:۲۵ شماره ثبت ۳۷۱۷۶
بازدید : ۴۵۲ | نظرات : ۲۹
|
آخرین اشعار ناب روحیا لرستانی
|
عشق هر وقتی که جنگی بین ما انداخته
در سپاهی رو به روی هم چرا انداخته؟
بعد مردن هم جدایی بی خیال وصل نیست
لاشه ی ما را جدا و تو جدا انداخته
علت تنهایی ام شاید همین باشد که عشق
میوه ی گندیده ی خود را سوا انداخته
چشم تان دریا و من با ژست گریان رو به رو
عکس مان را سرنوشت از این نما انداخته
قصه ی دیوانه و سنگی به چاه افتادن است
هرکه مهرش در دل معشوقه ها انداخته
کاش می دیدم رقیبی را که بعد سالهااااااا
بنده را این گونه از چشم شما انداخته
بعد برخورد من و امواج گیسویت ........بگووووو
تخته های قایق ما را کجا انداخته؟
این غزل هم راز پوشی می کند گاهی چنین
بیت رسوایی مان..................در انتها انداخته
*****************************************************
مرغ در دام توام بسته به پایم گره هاست
جرم در بند کشی عادت این باکره هاست
منتظرهای تو در خانه ی خود می دانند
عاشقی تق تق در جیر جر پنجره هاست
پشت این پنجره آیی " کفنم" را نکشی
جان من بسته به بالا زدن " کرکره هاست"
سینه ات قاهره و معبد فرعون دل است
تا ابد ظلم تو در حافظه ی خاطره هاست
ای زلیخا زمن از قاهره و ظلم نپرس
که دو چشمان تو تاریخچه ی قاهره هاست
گاهی از عرش به فرش و گهی از فرش به عر ش
عاشقی بازی طفلی به سر سرسره هاست
طاقتم حس غزل خوانی چشمان تو نیست
هر چه من می کشم از چشم شما شاعره هاست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.