دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی
|
شیر ژیان
واشو زهم چو غنچه بهاری
چشمان مکن دو چشمه آب جاری
گل شو فشان تو عطر خود به بستان
خود را مکن اسیر تیغ و خاری
پرواز کن به گلسِتان پر گل
بیرون شو از قفس مشو قناری
با اسب سرکشی بزن به صحرا
نی ده به این و آن بسی سواری
دانم که آتشی نهفته در دل
از روزگار سخت تیره داری
سر را چرا نهاده ای به زانو
بر سر زنی چرا کنی تو زاری
این چرخ تیره زاری کی شناسد
ناخوانده رودکی چکامه کاری
مُستی مکن ز دست چرخ گردون
مَستی مکن ز باده خماری
سخت ار بگیری سخت بر تو گیرد
دنیای دون استاد نابکاری
خوش آیدش چو رنج تو ببیند
جانت بگیرد عاقبت به خواری
کردی چرا تو طعمه خود چنین وار
بر خیز هان عقاب شو شکاری
شیر زیان بشو میان جنگل
پنهان مشو به اندرون غاری
سر کن به آسمان پاک روشن
سر را چرا به زانو میگذاری
رو تا به کهکشان به نزد خورشید
نوری بگیر از آن به یادگاری
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.