سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        از درد سخن گفتن و از درد شنیدن

        شعری از

        طارق خراسانی

        از دفتر مخمس نوع شعر مسمط

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۳۰ شماره ثبت ۳۴۵۲۶
          بازدید : ۱۲۶۶   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر طارق خراسانی

        خندانک
        رفتی و ز غم سینه ی من گرده ی گردی ست
        بازآی و ببین نادم این جمع، چه فردی ست؟
        دل؟ وای ز دل، واله و دیوانه ی وَردی ست

        بازآی كه چون برگ خزانم، رُخِ زردی‌‌ ست
        با یاد تو، دمسازِ دلِ من دَمِ سردی‌ ست


        بگذشت جوانمردی و این دوره به بازی ست!!
        آخر ز سر صدق چه کس را به نمازی ست؟
        این سینه ی من دُرجِ غم و مخزن رازی ست

        گر رو به تو آورده‌ام از روی نیازی‌‌ ست
        ور دردسری می‌دهمت، از سَرِ دردی‌ ست


        جز غم نبود ماحضرِ عشق درین دشت
        کی بی خبرم از خطر عشق دراین دشت
        باید که بیابم گهر عشق در این دشت

        از راهروانِ سفرِ عشق درین دشت
        گلگونه سرشكی ست اگر راهنوردى ست

         
        از عشق بپرسید، توانم که از آن گفت
        در پرده چرا؟ باد که بی پرده عیان گفت
        «خاموش به نادان» که مرا جانِ جهان گفت

        در عرصه ی اندیشه من با كه توان گفت
        سرگشته چه فریادی و خونین چه نبردى ست


        ما را نبود هیچ که غمخوار به جز درد
        در روز غمم نیست خریدار به جز درد
        پیدا نشود محرم اسرار به جزدرد

        غمخوار به جز درد و؟! وفادار، به جز درد؟!
        جز درد كه دانست كه این مرد چه مردی ست؟!


        از درد بگو، خوب بود درد شنیدن
        دردت همه نازت نخریدن...؟!!
        آن درد بود یا جگرِ خلق جویدن؟!![1]

        از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
        با مردم بی درد ندانی كه چه دردی ست ؟!!


        با تو محنی نیست بهشت است که گلخن
        بی روی تو سرگشته ی هر کویم و برزن
        صبر است مرا، امر تو این:« باش فروتن»

        چون جامِ شفق موج زند خون به دل من
        با این همه، دور از تو مرا چهره ی زردی ست
        خندانکبا تشکر از حضرت استاد اقتداری
         [1]. اشاره به عمل شنیع یک فرد سلفی که جگر سرباز شهید سوری را از سینه در آورد و خورد
        مخمس با تضمین از غزل زنده یاد استاد مهرداد اوستا(زاده ۲۰ بهمن ۱۳۰۸ بروجرد - مرگ: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۰ تهران)
          به احترام زنده یاد حضرت اوستا که 20 بهمن روز میلادش بود تاریخ سرایش مخمس را 20 بهمن 1393  رقم زده ام.
        ضمنن از دوستان همراه و صاحبدل تمنا می کنم برای سلامتی حضرت آصف بزرگوار دعا بفرمایند.
        «اللَّهُمَّ اشْفِها بِشِفَائِکَ وَ دَاوِها بِدَوَائِکَ وَ عَافِها بِعَافیَتِک»
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4